«مهمترین چیز در ارتباطات، شنیدن چیزی است که گفته نمیشود.» پیتر دراکر، پدر علم مدیریت نوین
آیا در ارتباطات روزمره به چیزهایی که گفته نمیشه، توجه میکنین؟
به سیگنالهای غیرکلامی افراد نگاه تیزبینانهای دارین؟
اصلا تا حالا هنگام صحبت کردن با بقیه به پالسهای غیرکلامی بدن اونها توجه کردین؟
در مورد خودتون چی؟ آیا به این فکر کردین که در مکالمات چه پیامهای غیرکلامی رو از خودتون ساطع میکنین؟
از عنوان این مقاله و چند سوالی که در ابتدا مطرح کردم، حتما تا الان پی بردین که قراره راجع به چه موضوعی با هم صحبت کنیم. بله، درسته؛ موضوع جذاب زبان بدن و اهمیت اون در ارتباط فرد با خودش و دیگران.
این روزها اگه در مورد زبان بدن یک جستجوی ساده در اینترنت انجام بدین، مطالب و محتوای بسیاری مقابل چشمانتون قرار میگیره که اغلب اونها حول محور درک زبان بدن دیگران و درک مفهوم هر یک از حرکات بدن در علم زبان بدن هست.
در سری یازدهتایی از مقالههای حوزه زبان بدن، سعی کردم تا کمی متفاوتتر و از زاویه دیگری شما مخاطبان عزیز رو با زبان بدن آشنا کنم، پس اگر به دنبال مطالب تازه و متفاوتتری درباره موضوع زبان بدن میگردین، تا انتهای این مقاله که اولین مقاله از سری یازدهتایی مقالات زبان بدن هست، همراه ما باشین.
به علاوه شما میتونین در پایان این مقاله، نظرات و تجربیاتتون در حوزه استفاده و درک زبان بدن خودتون و دیگران رو با ما به اشتراک بگذارین.

زبان بدن از دیدگاه پژوهشگران
میدونین که پژوهشگران که ذهن کنجکاوی هم دارن به این راحتی یک مسئله رو نمیپذیرن و به اصطلاح تا ته و توی اون رو در نیارن، صحیح بودن که به کنار، حتی وجود خارجی اون رو هم قبول نمیکنن؛ البته ناگفته نمونه که بشر بخش اعظمی از تداوم حیات خودش روی زمین رو مدیون همین ذهن کنجکاو و ناآرام پژوهشگران و محققان هست!
شاید فکر کنین که زبان بدن، علم جدید و نوینی هست، اما باید بدونین که سندروم ذهن بیقرار محققان از 70 سال پیش در مورد زبان بدن به کار افتاده و این عزیزان از 7 دهه گذشته تحقیقاتشون حول محور زبان بدن رو آغاز کردن.
دانشمندانی که در حوزه علوم رفتاری مشغول به تحقیق و پژوهش هستند، از 70 سال گذشته تا به امروز سعی دارن که اهمیت زبان بدن و تاثیر اون در ارتباط فرد با خودش و همچنین ارتباطات اون با دیگران رو برای علاقمندان به این حوزه آشکار کنن؛ از این رو با انجام مطالعات و آزمایشات فراوان تونستن زبان هر کدوم از اعضای بدن و احساسی که به واسطه اون حرکات منتقل میشه رو بررسی و کشف کنن.
حالا که میبینم این مبحث براتون جذابه، مایلم آزمایشهایی که اخیرا در حوزه زبان بدن انجام شده رو براتون بازگو کنم.
در یکی از مطالعاتی که توسط دانشمندان علوم رفتاری انجام شد، اونها نقاطی از بدن که نقش مهمی در تشخیص احسات داره رو به شکل نقاط نورانی مشخص کردن. بدین ترتیب، هر حرکت و تغییری در اون نقطه از بدن، به واسطه نقاط نورانی مشخص و در نمایشگر نشون داده میشد.
برای این آزمایش، چند فرد به عنوان نمونه آماری در نظر گرفته شدن تا تغییر احساسات اونها و ارتباط هر احساس با عملکرد فیزیکی بدن بررسی بشه. نتایج این آزمایش بسیار جالب بود و مطالعات دانشمندان رو تکمیل کرد. در این آزمایش، زمانی که افراد مورد مطالعه دچار حس شادی یا خشم میشدن، این احساس خشم و شادی با حرکات دست اونها که به واسطه نقاط نورانی مشخص شده بود، قابل تشخیص بود.
همچنین هنگامی که افراد مورد مطالعه با حس غم و اندوه مواجه بودن، این احساس از تغییر نقاط نورانی مربوط به بالا تنه و شونهها تشخیص داده میشد. بنابراین، آزمایش نقاط نورانی، تیر خلاصی بر آزمایشات و مطالعات قبلی بود تا سندوم ذهن بیقرار دانشمندان رو آروم کنه و اونها قبول کنن که احساسات انسانها از طریق تغییرات در قسمتهای مختلف بدن، قابل تشخیص هست.

آزمایشهایی که در مورد زبان بدن انجام گرفت، اثبات کرد که هر کدوم از قسمتهای مختلف بدن، مسئول ابراز احساسات معنی هستند. اگر فکر میکنین که مطالعات بر روی زبان بدن با آزمایش های نقاط نورانی به پایان رسید، باید بدونین که درست فکر نمیکنین! چون از نظر محققان در مطالعات زبان بدن هنوز نقاط تاریکی وجود داشت که باید براشون روشن و اثبات میشد.
شما هم به همونی فکر میکنین که من فکر میکنم؟!؟!
به نظرم اگر یک تست شخصیتشناسی از دانشمندان گرفته بشه، اغلبشون در دسته پارانوئید جای میگیرن! چرا که هیچ وقت دست از اثبات نکشیدن؛ از اثبات کردن اینکه چرا زمین گرده تا اثبات اینکه اول مرغ بوده یا تخم مرغ! البته همونطور که گفتم، زندگی بشر مدیون همین ذهن فعال و پرسشگر محققانه.
در یکی از پژوهشهایی که حول محور زبان بدن و مکانیسم اون انجام گرفت، دانشمندان علوم اعصاب در دانشگاه کولگیت از دستگاه الکتروانسفالوگرافی که برای ثبت امواج مغزی استفاده میشه، برای تست رابطه زبان بدن با واکنشهای مغز استفاده کردن.
در این پژوهش امواج مغزی افرادی که مورد مطالعه قرار گرفته بودن، به شکل نمودار سینوسی نشون داده میشد. به عبارتی، در این نمودار، امواج مغزی به شکل قلهها و درههایی به تصویر کشیده شد و درهها بیانگر زمانهایی بودن که امواج مغزی در اون نقطه دچار افت و کاهش شده بود.
میتونین حدس بزنین که این درهها مربوط به چه زمانهایی بودن و یا چه حرکاتی باعث میشد که امواج مغزی افراد به شکل قله نمایانگر بشه؟
نتیجه این آزمایش برای خود دانشمندان هم خیرهکننده و البته جالب بود؛ هنگامی که افراد از زبان بدنی استفاده میکردن که با کلام اونها مغایرت داشت، این درهها در نمودارهای دستگاه الکتروانسفالوگرافی نمایان میشد و در مقابل زمانی که کلام و حرکات بدن فرد مورد مطالعه در یک راستا بوده و با هم تطابق داشته نمودار به شکل قله در میاومد!
نکتهای که اینجا ذهن من رو به خودش مشغول کرد، این بود که وقتی یک دستگاه بیعقل و بیزبون به راحتی میتونه مغایرت کلام و حرکات انسان رو متوجه بشه، پس مغز انسان قطعا در یک نگاه متوجه این موضوع خواهد شد و به همین دلیل باید بدونین که زبان بدنمون به راحتی میتونه ما رو لو بده.
در حقیقت، اگه چیزی که به زبون میاریم و حرکتی که بدنمون نشون میده در راستای هم باشن، اینجا زبان بدن به کمک ما میاد و انرژی کلام و اثرگذاری ما رو چندین برابر میکنه، اما در مواقعی که این دو در یک راستا نبوده و با هم مغایرت داشته باشن، زبان بدن ما علیه خودمون شورش میکنه و فریاد میزنه که این آدم حقیقت رو نگفته!
به عنوان مثال، فرض کنین که شما به عنوان سخنران سازمانی که در اون مشغول به کار هستید، قراره با جدیت تمام اعلام آمادگی کنین که میتونین در مدت زمان کوتاهی بازدهی سازمان رو به طرز چشمگیری افزایش بدین. این اظهارات شما در حالی بیان میشه که شما پشت تریبون به نوعی قایم شدین، دست به سینه ایستادین و مدام از تماس چشمی مستقیم با مخاطب اجتناب میکنین.
در این موقعیت اگه یه دستگاه الکتروانسفالوگرافی به مغز شما متصل بود و فعالیت مغزی شما به شکل نمودار نشون داده میشد، کل نمودار تو دره بود و شما در نوار مغزی خودتون شاهد یک رشته دره بودین! چرا؟ چون برخلاف چیزی که اعلام کردین، شما کوچکترین آمادگی برای افزایش راندمان و بازدهی سازمان ندارین!
جالب نیست؟؟! تا حالا فکر میکردین زبان بدن بتونه تا این حد احساسات و عواطف ما رو لو بده؟!

با همه این تفاسیر، موضوعی که برای خود من هم جای سوال بوده، ارتباط بین رابطه کلامی و رابطه غیرکلامی هستش. اگر بخوام واضحتر بیان کنم، سوال اینه که چند درصد از پیام ما به شکل کلامی و چند درصد به شکل غیر کلامی به مخاطب منتقل میشه؟
این همون موضوعی هست که قراره در بخش بعدی بهش بپردازیم.
پیش از شروع بخش بعدی میتونین یه استراحت ده دقیقهای داشته باشین و برگردین. ترجیحا این استراحت شامل: باز کردن پنجره و دعوت کردن هوای تازه به درون اتاق، خوردن یک فنجون چای یا قهوه و یا ایستادن و قدم زدن باشه، نه چرخیدن تو اکسپلور اینستاگرام که در اون صورت یکهو به خودتون میاین و میبینین به جای ده دقیقه، دو ساعت و ده دقیقه در اینستا فرو رفتین؛ بدون اینکه حتی متوجه گذر وقت شده باشین!
پس ده دقیقه دیگه تو بخش بعدی میبینمتون :)
کدوم یک اثر بیشتری داره؟ پیام کلامی یا غیرکلامی
سوالی که در عنوان این بخش مطرح کردم، موضوعی هست که بسیاری از صاحب نظران این حوزه راجع به اون اختلاف نظر دارن؛ چراکه برخی از اساتید حوزه مهارتهای ارتباطی بر این باورن که تاثیر پیام کلامی به مراتب بیشتر از پیام غیرکلامیه و در مقابل گروه دیگری از اساتید، معتقدن که پیام غیرکلامی میتونه اثرگذاری بیشتری بر مخاطب داشته باشه.
آما...
گروه سومی هم هستن که اثرگذاری پیام کلامی و غیرکلامی رو در راستای هم میدونن که ضمن احترام به دو گروه اساتید قبلی، ما با اساتید دسته سوم، هم نظر هستیم و قراره راجع به هم راستا بودن اثرگذاری پیامی که بیان میشه و پیامی که با حرکات بدن نشون داده میشه، صحبت کنیم.
اثر ارتباط غیرکلامی که از این به بعد اون رو با زبان بدن، خطاب میکنیم در کشورها و فرهنگهای مختلف، متفاوت هست، اما در هر صورت بخش اعظمی از ارتباط روزانه افراد رو به خودش اختصاص میده؛ تا جایی که در مواقعی 80 درصد اثرگذاری ارتباط به زبان بدن ختم میشه.
در این قسمت، مایلم شما رو با یکی از پیشگامان تحقیقات در حوزه زبان بدن و ارتباطات غیرکلامی آشنا کنم؛ دکتر «آلبرت محرابیان» که در حال حاضر از اساتید بازنشسته دانشگاه کالیفرنیا آمریکا هستن. شهرت ایشون به سبب اعلام نظریهها و تحقیقات وسیعی هست که در حوزه زبان بدن و ارتباطات غیرکلامی انجام دادن و البته در این حوزه کتابهای بسیاری هم به رشته تحریر درآوردن که الهام بخش سایر پژوهشگران حوزه زبان بدن بود.
دکتر محرابیان عزیز در کتاب پیامهای خاموش که بیش از چهل سال از انتشار اون میگذره، درباره ارتباطات و زبان بدن، یافته هایی رو مطرح کرد که بعدها به شکل یک قانون در اومد. از جمله این قوانین که امروزه به عنوان قانون طلایی زبان بدن شناخته شده، قانون ۷%-۳۸%-۵۵% هست.
طبق این قانون، 7 درصد از پیام ما از طریق کلمات، 38 درصد به واسطه لحن صدا و 55 درصد باقیمانده از زبان و حرکات بدن به مخاطب منتقل میشه. ناگفته نمونه که همه این موارد، زمانی کارآمد هستن که در راستای همدیگه و در موقعیت مناسبی استفاده بشن و در غیر این صورت، نمیتونه به شکل یک قانون در همه موارد مورد استفاده قرار بگیره.
دکتر آلبرت محرابیان به سبب ابداع این قانون طلایی ارتباط غیرکلامی، شهرت جهانی پیدا کرد، اما سوء برداشت برخی از افراد از این قانون، سبب شد تا در سالهای اخیر از اون به عنوان خرافات شبه علمی یاد بشه که در پی این سوء برداشتها دکتر محرابیان به بیان توضیحات و شفافسازی درباره این قانون پرداخت.
دکتر محرابیان در کتاب پیامهای خاموش، قانون طلایی زیان بدن رو حول محور موضوع «دوست داشتن و محبت» توضیح داده بود که اگر زوجی قصد دارن پیام عشق رو به هم منتقل کنن، قطعا کلمات کمترین اثر رو دارن و فرد مقابل، بیشتر از کلمات به زبان بدن، چشمها و سایر پیامهای غیرکلامی توجه بیشتری داره؛ این در حالیه که اگر رییس جمهور دو کشور در حال مذاکره و ارائه تفاهمات سیاسی دو کشور باشن، در اون موقعیت، قانون طلایی زبان بدن نمیتونه قابل استناد باشه.

بنابراین، برای درک و فهم زبان بدن فرد مقابل باید پیش از هر چیزی موقعیتی که در اون قرار داریم رو در نظر بگیریم و این پیش زمینه رو داشته باشیم که در ارتباطات هم باید به پیامهای کلامی توجه داشت و هم پیامهای غیرکلامی؛ در برخی از مواقع تاثیر کلام و در مواقع دیگر تاثیر زبان بدن بیشتره، اما در نهایت هر کدو تکمیل کننده همدیگه هستن.
زبان بدن اگه به شیوه درست و اصولی استفاده بشه و در راستای پیام کلامی ما باشه، میتونه ما رو در انتقال مقصودمون یاری کنه. در مقابل، اگه زبان بدن ما متناسب با پیام کلامی که بیان کردیم نباشه، اثر اون کلام رو از بین میبره و حتی ممکنه تعامل ایجاد شده با مخاطب رو به چالش بکشونه.
باید بدونین که مغز انسان در مدت زمان بسیار کوتاهی، سیگنالهای غیرکلامی رو دریافت و پردازش میکنه که آیا سیگنال دریافت شده از زبان بدن با کلامی که بیان میشه، مطابقت داره یا خیر. اگه تطابق این دو برای مغز اثبات بشه، اونجاست که شما رو به عنوان یک فرد معتبر و امن میبینه؛ در غیر این صورت مغز خود به خود متوجه عدم تطابق پیامها و تضاد درونی شما میشه!
یکی از موضوعات مهمی که در متقاعدسازی مطرح میشه، همین استفاده درست از زبان بدن هست. فردی که برای متقاعدسازی آموزش دیده، به خوبی اهمیت این موضوع رو درک میکنه که از لحظه ورودش به اتاق و نخستین دیداری که با فرد مورد نظر داره باید به واسطه زبان بدنش اعتبار و قاطعیت خودش رو به مخاطب منتقل کنه.
واضحترین و ملموسترین نمونههای استفاده از زبان بدن برای نفوذ کلام و متقاعدسازی افراد رو میشه در پیامهای غیرکلامی و ارتباطات غیرکلامی رهبران بزرگ از گذشته تا اکنون جستجو کرد. اگر موافق هستین، بیاین چند مورد از ارتباط غیرکلامی برخی از رهبران بزرگ دنیا رو با هم بررسی کنیم.
آقای مالکوم ایکس که معرف حضورتون هست، از رهبران مذهبی، اجتماعی و فعال حقوق بشر آمریکا در دهه 50 الی 60 میلادی بود که به سبب اثرگذاری بالایی که در جامعه ایجاد کرد، به عنوان یکی از پرنفوذترین سخنرانان جهان شناخته شد. به نظر شما راز این اثرگذاری چی بود؟ چرا از بین سخنرانان متعددی که در اون بحبوحه از تحولات سیاسی و اجتماعی آمریکا انتقاد میکردن و به دنبال احقاق حقوق سیاه پوستان بودن، مالکوم ایکس به عنوان یک سخنران اثرگذار به محبوبیت رسید؟
اگر به عنوان یک مخاطب پای سخنرانیهای مالکوم ایکس نشسته بودیم، تمام احساساتی که مالکوم با کلام بیان میکرد رو میتونستیم در چهره و چشمهای اون ببینیم. چشمها، حالت چهره، بالا و پایین شدن ابروها، حرکت دستها و لحن صدای مالکوم ابزارهای کمکی اون بودن تا بتونه صحبتهاش رو مثل کوبیدن میخ در مغز مخاطب حک کنه.

آدولف هیتلر اگرچه یکی از خشنترین و افراطیترین رهبران جهان محسوب میشه، اما باید اون رو در گروه برترین سخنرانهای جهان قرار بدیم؛ چراکه هیتلر به واسطه سخنرانی های قدرتمندش تونست سیاسیون و سربازان زیادی رو با خودش همراه کنه. از مستندها و سخنرانیهای آرشیو شدهای که از هیتلر موجود هست میشه به وضوح زبان بدن قوی این فرد رو مشاهده کرد.
حرکات دست هوشمندانه و به جا، مشتهای گره کرده و قوی، حالت بدن قاطع، ظاهر مرتب و بسیار آراسته از جمله پیامهای غیرکلامی بود که در کنار انرژی کلامی بسیار بالا، تن صدای قوی و بدون لرزش و لحن صدای قاطعانه سبب شد تا هیتلر با سخنرانیهاش بتونه طرفدارانش را هیپنوتیزم کنه.

گامها و قدمهای آرام و شمرده شده، لبخندهای دلنشین و آرامش بخش، شانههای صاف و مقتدر، حرکات دست باز و ساده، حرکات بدن آرام و هدفمند در راستای کلام و تماس چشمی همدلانه با مخاطب از جمله بارزترین ارتباطات غیرکلامی هست که تونست زبان بدن نلسون ماندلا رو به عنوان الگوی زبان بدن همدلانه و آرامش بخش، مطرح کنه. میبینین، آرامش لبخند ماندلا حتی از پشت همین عکس هم به ما منتقل میشه!

از همه این مثالها میتونیم به خوبی متوجه بشیم که ارتباط کلامی و غیرکلامی مکمل همدیگه محسوب میشن؛ دقیقا مثل ارتباط بین لورل و هاردی. گاهی نقش آفرینی لورل پررنگتره و گاهی اثرگذاری هاردی، اما در نهایت، حضور و وجود هر دوی اونها برای اثرگذاری روی مخاطب لازم و ضروری هست!

چرا باید زبان بدن رو یاد بگیریم؟
تا این قسمت از مقاله که افتخار همراهی شما مخاطبان عزیز رو داشتم، موضوعاتی از قبیل زبان بدن از دیدگاه علمی، ارتباط بین زبان بدن و پیام کلامی و میزان اثرگذاری زبان بدن رو با هم بررسی کردیم. در این بخش میخوایم با هم به این سوال پاسخ بدیم که چرا باید زبان بدن رو یاد بگیرم؟ اصلا زبان بدن چه تاثیری بر زندگی شخصی و یا زندگی اجتماعی ما داره؟
اگر موافق هستین، بریم که به این سوالات پاسخ بدیم، اما اگه به تایم استراحت بین دو نیمه نیاز دارین، میتونین خودتون رو به یک فنجون چای، هوای تازه و یا ارسال یک پیام محبتآمیز به فرزند، همسر و یا سایر عزیزانتون دعوت کنین.
البته اگر دچار کم خونی هستین و یا در تایم استراحت قبلی چای میل کردین، توصیه میکنم در تایم استراحت فعلی نوشیدنی دیگهای رو جایگزین چای کنین. با تمام احترامی که برای چای عزیز قائلم، باید یادآوری کنم که نوشیدن مکرر چای و یا سایر نوشیدنیهای کافئیندار به ویژه برای افرادی که مبتلا به کم خونی هستن، مضره.
اگر از من بپرسین که آیا خودم این نکات تغذیهای رو رعایت میکنم، باید بگم بله، رعایت میکنم و البته «پز نیست، سبک زندگیمه!»
خب، اگر استراحتتون تموم شد، بریم سراغ ادامه موضوع جذاب و شیرین زبان بدن و پاسخ به این سوال که یادگیری زبان بدن به چه کارمون میاد؟
1-زبان بدن تاثیر کلمات ما رو بیشتر میکنه.
سال 1960 اولین مناظره کاندیدای انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا برگزار شد. این مناظره که بین جان اف کندی و ریچارد نیکسون بود، بطور همزمان در تلویزیون و رادیو پخش میشد. جالبه بدونین از نظر افرادی که مناظره رو از تلویزیون نگاه میکردن، کندی برنده مناظره بود؛ در حالیکه شنوندگان رادیو، نیکسون رو به عنوان برنده اعلام کردن. میدونین چرا؟

کندی در تمام طول مدت سخنرانی از زبان بدنی که حاکی از اعتماد به نفس بالا، قطعیت و آرامش بود، در جهت بالا بردن تاثیر کلماتش استفاده کرد و این در حالی بود که زبان بدن نیکسون، حالتهایی از یأس، اضطراب و بیبرنامگی رو به مخاطب القا میکرد. هر چند که نیکسون اطلاعات بالایی داشت و همین موضوع سبب شده بود تا از نظر شنوندگان رادیو به عنوان برنده اعلام بشه، اما زبان بدنش چیز دیگهای میگفت و این تضاد درونی از چشمان تیزبین مخاطبان تلویزیون پنهون نموند!
2- با زبان بدن میتونیم به احساسات واقعی دیگران پی ببریم.
چند روز پیش، مثل همیشه به محض ورود به اتاق با همکارم آقای مرادی سلام و احوالپرسی کردم و اون هم طبق معمول با همون لبخند همیشگی در جواب بهم گفت: «آره، خوبم مرسی.» کمی که گذشت، احساس کردم یه چیزی سر جاش نیست و این «خوبم، مرسی» از اون خوبم مرسیای آبکیه!
برای اینکه مطمئن بشم، حین انجام کار گه گاهی زیرچشمی حرکاتش رو زیر نظر میگرفتم. آقای مرادی که همیشه با لطیفههای بیمزش ما رو میخندوند، اون روز بسیار ساکت شده بود، با انگشتای دستش، دکمه سردست، خودکارش و هر چیزی که روی میز میدید، ور میرفت. گاهی دستاش رو مشت میکرد و گاهی با نگاهش مورچهای که روی زمین راه میرفت رو تا لونش بدرقه میکرد. دیگه مطمئن شدم که نه، این مرادی اون مرادی همیشگی نیست.
تو تایم استراحت، دو تا چای لب سوز ریختم و نشستم کنارش. خلاصه سرتون رو درد نیارم؛ حدسم درست بوده و آقای مرادی به خاطر چالشی که تو خونه براش پیش اومده بود، دچار اضطراب و اندوه شده بود؛ البته نگران نباشین، من بهش مشاوره دادم و این عزیزدل بعد از تموم شدن کار با گل و شیرینی راهی خونه شد.
3- به کمک زبان بدن، احساسات واقعی خودتون رو منتقل میکنین.
زمانی که دوستتون در مورد شرایط سختی که در اون گیر افتاده باهاتون صحبت و یا درد و دل میکنه، بدون اینکه از کلمات استفاده کنین، چطور باهاش ابراز همدردی میکنین؟ بیاین جوابهای دوستانی که در سمینار حضوری من به این سوال پاسخ دادن رو با هم ببینیم:
- دوستم رو در آغوش میگیرم.
- دستش رو میگیرم.
- دستمو روی شونههاش میذارم.
- با حالت چهره، اندوه متقابل خودم رو بهش القا میکنم.
- با تغییر حالت لب و ابروهام بهش میفهمونم که من هم از این بابت متأسفم.
حالا تصور کنید که قرار بود از پشت تلفن و یا حتی در قالب پیام و چت، شنونده درد و دل دوستتون باشین؛ یعنی، بدون استفاده از زبان بدن و تنها از طریق کلام باید بهش دلداری بدین. میبینین چقدر سخت شد! به نظر شما تاثیر کدوم یکی بیشتر؟ در کدوم حالت میتونین دلگرمی و حس همدلی بیشتری رو به دوستتون القا کنین؟
4- زبان بدن، ابزار خوبی برای نشون دادن تسلط ما بر موضوع و یا شرایط هست.
شاید براتون جالب باشه که بدونین، همونطور که ذهن ما بدنمون رو کنترل میکنه، بدن هم میتونه در مواقعی بر ذهن و مغز کنترل داشته باشه و یا حتی یه جاهایی اون رو گول بزن. کافیه فقط ادای چیزی که میخواین باشین رو در بیارین؛ اون هم با کمک زبان بدن!
اجازه بدین با یک مثال، این موضوع رو براتون شفافتر کنم. انرژیهاتون که نیوفتاده؟! نبینم خسته شده باشینا من هنوز نکته مهما رو نگفتم!
شوخی کردم، چیزی به پایان این مقاله جذاب نمونده و البته در پایان مقاله، خبرای خوبی براتون دارم!
لازم به ذکره که خبر خوبم برای اون دسته از دوستانی هست که با شش دنگ حواس در این مقاله همراه من بودن، نه اون دوست عزیزی که با خوندن جمله بالا رفته آخر صفحه که ببینه چه خبره. زرنگ خان، فکر نکن ندیدمتتت ;)
خب، کجا بودیم :/
آهان، داشتیم میگفتیم که با زبان بدن میتونین تسلطمون رو نشون بدیم، حتی وقتی تسلط نداریم.
فرض کنین قراره در یک سمینار تخصصی برای جمعیت زیادی، سخنرانی کنین و به هر دلیلی تسلط کافی برای ارائه اون موضوع رو ندارین. از اونجایی که سخنرانی شما به زودی شروع میشه، پس الان وقت کافی نداریم که شما رو بابت این کار نادرست و تسلط نداشتنتون مورد عنایت و قدردانی قرار بدم. اون بمونه برای فرصت مناسب!!! ;)
در این موقعیت برای اینکه اضطراب و علائم ظاهری اون در چهره خودتون رو قایم کنین، تنها یک راه دارین!
ادای سخنرانای مسلط رو در بیارین. اگه با زبان بدن و حرکات هوشمندانه به خوبی نقش آدمای مسلط رو بازی کنین، مغزتون به راحتی گول میخوره و به قلب دستور میده تا دیگه تند تند نزنه و یا به دست و پاها فرمان میده که این آدم مسلطه، پس نیاز نیست شما از ترس و استرس ویبره برین و بلرزین!
و اینگونه میشه که زبان بدن قدرتمند و مسلط شما تا حدودی نبود اطلاعات کافی رو میپوشونه و اون سخنرانی رو به خوبی و خوشی و بدون تلفات پشت سر میزارین؛ البته توجه داشته باشین که این روش، یک راه اضطراریه. نبینم از فردا بیتسلط و مطالعه برین رو استیج و هی بخواین با زبان بدن مغزتون رو گول بزنین. دیگه مغزمون اونقدرا هم بیمغز نیست که همش گول بخوره!
5- زبان بدن، ابزار کمکی خوبی برای نشون دادن اعتماد به نفس ماست.
یه همکاری داشتم که سالی چند بار تو آزمونای استخدامی مختلف شرکت میکرد و هر بار دست از پا درازتر، برمیگشت؛ به نحوی که دیگه همه ایشون رو با لقب «سردار آزمون» میشناختن!
ناگفته نمونه که این بنده خدا خیلی هم فرد توانمند و با اطلاعاتی بود و تنها مشکلش این بود که در مصاحبه حضوری بعد آزمون، کارشناسا به راحتی ردش میکردن. یه روز ازش خواستم تصور کنه که من کارشناس مصاحبه هستم و با هدف اینکه قراره باهاش مصاحبه کنم، وارد اتاق من بشه و هر کاری که در مصاحبههاش انجام میده رو مو به مو برام اجرا کنه.
اونجا بود که فهمیدم این عزیز دل، نه در مصاحبه، بلکه در اعتماد به نفس شکست خورده بود. حالت بدنش لحظه ورود، تفاوت چندانی با فرماندهان شکست خورده نداشت؛ تازه عمق فاجعه از زمانی شروع میشد که ایشون با اون حالت شکست خورده و خمیده مینشست رو صندلی و شروع میکرد به صحبت کردن.
اونجا بود که یه خدابیامرزی به پدر مادر مصاحبهکنندهها دادم که چطور نیم ساعت تو اتاق مصاحبه این اسطوره شکست رو تحمل کردن! خلاصه که سرتون رو در نیارم، بالاخره بعد از یک هفته تمرین و تلاش تونستیم کاری کنیم که لقب «سردار آزمون» از القاب ایشون برداشته بشه.
کلام آخر
بهتون یه تبریک و خسته نباشید جانانه میگم که با شیش دنگ حواس تا پایان این مقاله همراه من بودین.

در این مقاله سعی کردم از کلیشههای زبان بدن فاصله بگیرم تا احساس خستگی نکنین. اگه در این کار موفق شدم، دوست دارم در بخش نظرات، نظرتون رو برام بنویسید.
در این مقاله با یافتههای علمی در حوزه زبان بدن، اهمیت زبان بدن و کارایی اون در زندگی شخصی آشنا شدیم. در مقالههای بعدی جنبههای دیگه زبان بدن و ارتباط غیرکلامی رو با هم بررسی میکنیم، پس بخش مقالات سایت رو دنبال کنین تا به محض انتشار مقاله بعدی، بتونین اون رو بخونین و نظرات ارزشمندتون رو برام بفرستین.
لازم به ذکره که این مقاله اولین مقاله از سری یازدهتایی مقالات حوزه زبان بدن هست و به زودی مقاله دوم در همین بخش منتشر میشه. در مقاله بعدی، قصد دارم درباره زبان بدن افراد ناراحت باهاتون صحبت کنم.
شما مخاطبان عزیز باید بدونین که من حتما نظراتتون رو میخونم و از تجربیات و نظرات ارزشمند شما در مقالات بعدی استفاده میکنم.
و اما خبر خوبی که قرار بود در پایان مقاله بهتون بدم...
همونطور که مشاهده میکنین در پایان مقاله لینک یک آزمون درج شده. کافیه وارد این لینک بشین و به سوالاتی که از متن همین مقاله استخراج شده، پاسخ بدین. برای دوستانی که به همه سوالات پاسخ درست بدن، هدیهای در نظر گرفته شده. میتونین حدس بزنین چه هدیهای؟
برندگان آزمون میتونن دوره زبان بدن آکادمی صادقلو رو به شکل رایگان دریافت کنن.
همکاران من در آکادمی فن بیان صادقلو، پایان هر ماه با برندگان آزمون این مقاله تماس میگیرن و دوره زبان بدن رو به شکل رایگان به این عزیزان تقدیم میکنن.
لینک آزمون:
https://survey.porsline.ir/s/xy8fIdJm
موفق و موثر باشید :)