از تفکر سیستمی چی میدونین؟
اگر عبارت «تفکر سیستمی» رو در گوگل سرچ کنید و به دنبال تعریفی از این عبارت باشید، به احتمال زیاد در نگاه اول به این تعریف بر میخورید که « تفکر سیستمی، یک رویکرد تحلیلی جامع برای درک چگونگی تعامل عناصر مختلف در یک سیستم یا ساختار است.» 📉
خب حالا این یعنی چی؟
توی این مقاله قصد ندارم، مثل تعاریفی که تو گوگل براتون بالا اومده، تعریف پیچیدهای از تفکر سیستمی جلوتون بذارم یا از کلمهها و عبارتهای قلمبه و سلمبه استفاده کنم و در پایان هم با یک جمعبندی مقاله، شما رو به خیر و ما رو به سلامت. توی این مقاله میخوام به سادهترین شکل ممکن تفکر سیستمی رو با شما یعنی شما رو با تفکر سیستمی آشنا کنم. 🤝🏻
دیدین یه وقتایی یه چیزی پشت ویترین یه مغازه میبینیم و جوری دلمون پیشش میمونه و اشتیاق داریم بخریمش که انگار بدون اون وسیله دیگه قادر به ادامه حیات نیستیم؛ حالا تا قبلش اصلاً نیازی به اون وسیله نداشتیما یا اصلاً نمیدونستیم همچین چیزی وجود داره. 🤒
من خودم به شخصه هر بار با دیدن کتاب پشت ویترین کتابفروشی دچار این حالت میشم؛ بخصوص اگر اون کتاب تو حوزه مهارتهای فردی باشه.😍
حالا چرا این رو گفتم؟! برا اینکه آشنایی با تفکر سیستمی هم دقیقاً همین حس رو در شما ایجاد میکنه. شاید تا قبل از خوندن این مقاله، اطلاعاتی راجع به این موضوع نداشتید یا از وجود این نوع نگرش مطلع نبودید، اما به محض آشنا شدن با این تفکر به خودتون میگید، من چطوری این همه سال بدون تفکر سیستمی زندگی کردم! البته شاید خیلی از ما رویکردهای این نوع تفکر رو در زندگیمون اجرا میکردیم، اما نمیدونستیم که در نگرش و رفتارمون داریم از تفکر سیستمی تبعیت میکنیم!
در بخش بعدی میخوام تفکر سیستمی رو با یک واقعه براتون شرح بدم.
اثر کبری
«اثر کبری» به موقعیتی گفته میشه که تصمیم اتخاذ شده به جای اینکه راه حلی برای از بین بردن مشکل باشه، خودش مشکل بزرگتری رو ایجاد کنه؛ یعنی زمانی که به مشکلی برخورد میکنیم، بدون آیندهنگری راه حلی رو اجرا کنیم که به مراتب ضرر بیشتری به ما میرسونه!
حالا این که چرا اسم این تئوری رو اثر کبری گذاشتن، ماجرایی داره که هم جالبه و هم آموزنده.
زمانی که هند، مستعمره انگلیس بود، در شهرهای هند به ویژه در دهلی، مارهای زیادی دیده میشد. دیدن این مارها در کوچه پس کوچهها برای مردم هند عادی بود، اما انگلیسیها به شدت از وجود مارها ترسیده بودن. دولت وقت برای اینکه این مشکل رو حل کنه، از مردم خواست تا لاشههای مار رو به دولت تحویل بدن و در ازای اون از دولت پاداش خوبی دریافت کنن. 🪱
این کار، رفته رفته به محل امرار معاش مردم هند تبدیل شد؛ چرا که روزانه تعداد زیادی از لاشههای مار رو به دولت تحویل میدادن. در چنین شرایطی که انتظار میرفت، جمعیت مارها کم بشه، برعکس تعداد مارها روز به روز بیشتر میشد! یه روزی دولت هند به خودش اومد و دید اینطور که پیش میره، خزانش داره خالی میشه ولی تعداد مارها که کم نشده! 🪱🪱🪱
خلاصه سرتون رو درد نیارم؛ بعد از علتیابی و تحقیق، دیدن که بعلههه! خیلی از مردم شهرهای مختلف هند تو خونه پرورش مار راه انداختن و هر بار چند تا مار میکشن، میندازن تو کیسه و میارن تحویل میدن. البته دولت هند شانس آورد که در اون زمان، درایت کنونی دولتمردان و قانونگذاران ایرانی رو نداشت و «پرداخت وام مشاغل خانگی با سود 4 درصد اون هم بدون صف طولانی و نوبت» رو اجرایی نکرده بود و الا این کشور الآن یکی از بزرگترین صادرکنندگان مار به سراسر جهان بود! 💶💷
تئوری اثر کبری از این واقعه نشأت گرفت، البته مشابه این ماجرا در مورد رشد جمعیت موشها در کشور ویتنام هم اتفاق افتاد و به همین خاطر برخی معتقدن که به جای اثر کبری باید بگیم، اثر موش! حالا در هر صورت، اثر مار، موش، سوسک یا هر خزنده و حشرهای که هست، بیانگر اثرات تفکرات بدون آیندهنگری و تصمیمات عجولانست. 🐀
هر چقدر این تصمیم عجولانه در سیستم وسیعتری اجرا بشه، مسلماً آسیبدیدگان بیشتری داره. این سیستم ممکنه خانواده، کوچه، شهر، جامعه، یک اداره، کارخانه و یا یک کشور باشه. در هر کدوم از این سیستمها نبود تفکر سیستمی میتونه اون سیستم رو به نابودی بکشونه. با خوندن داستان بالا دیگه تا حدودی میدونید که تفکر سیستمی چیه و چه کاربردی داره. حالا بیاین تا بطور دقیق و شسته رفته این موضوع رو با هم بررسی کنیم. 🧐
تا اینجای مقاله در واقع زنگ تفریح بود، چون چیز خاصی نگفتم و براتون داستان تعریف کردم؛ اما از این جا به بعد، کلاس جدی میشه. پس شیش دنگ حواستون رو به من بدید. از اونجایی که نمیخوام مقاله رو طولانی کنم، بنابراین تو این مقاله استثناً تایم استراحت و پیکنیک نداریم. 🏖
فکر نکنین چون مقالهست و نمیبینمتون، صداتون رو هم نمیشنوم! بله، شنیدم که گفتید: « استاد، شکم گرسنه، دین و ایمون نمیشناسه، چه برسه به تفکر سیستمی!» یک زنگ تفریح 15 دقیقهای بهتون میدم، برگشتنی هم یکمی خوراکی بیارید که تا انتهای مقاله دیگه آنتراک نداریم! 🥪
به ساعت من، الان 12:30 دقیقه ظهره. 12:45 بخش بعدی رو شروع میکنم. ⏳️
تفکر سیستمی چیه؟
تفکر سیستمی یعنی، خودمون رو جزئی از سیستم بزرگتر ببینیم و بپذیریم که انجام هر رفتاری از طرف ما حتی اگر کوچک بنظر برسه، میتونه تاثیری در سیستم بزاره. در بخش بالا سیستم رو براتون مثال زدم که چه مواردی رو در بر میگیره. بطور کلی طبق کاملترین تعریفی که تا الآن درباره سیستم، ارائه شده، سیستم مجموعهای از اجزا هستند که یک کل منسجم رو تشکیل میدن. هر کدوم از این اجزا یا اعضا وظایف و عملکرد خاص خودشون رو دارن که در نهایت سبب میشه تا سیستم به هدفی که برای اون ایجاد شده، برسه. 🎯
هر عملی که ما انجام میدیم، از دو حالت خارج نیست: یا سیستم رو تقویت میکنه و یا باعث تضعیف سیستم میشه. پس هر کاری که انجام میدی، قبلش از خودت بپرس که این کار من سیستم رو تقویت میکنه یا تضعیف؟ جواب ما به این سوال باعث میشه بدون آیندهنگری هر حرفی رو نزنیم و هر کاری رو انجام ندیم.
ماشین یک سیستمه که از اجزای مختلفی نظیر موتور، بدنه، باتری، صفحه کلاچ، رادیاتور، ترمز، اگزوز و ... تشکیل شده و هر کدوم از این اجزا وظایف خودشون رو انجام میدن تا در نهایت ماشین به خوبی کار کنه و مسافتی رو طی کنه. در سیستم ماشین، عملکرد ریزترین پیچ و مهره همونقدر مهم و حیاتیه که عملکرد موتور مهمه. به عنوان مثال اگر شما یه ماشین چند صد میلیاردی داشته باشین، در صورتی که یه روز در رادیاتور ماشین نباشه، عملکرد اون ماشین بخاطر یک قطعه کوچیک مختل میشه. پس اگر هر کدوم از اجزای سیستم صرف نظر از کوچیک یا بزرگ بودنشون به درستی کار نکنن، در نهایت هدفی که ماشین برای اون درست شده، محقق نمیشه. 🚗
خانواده هم یک سیستمه که از پدر، مادر و فرزندان تشکیل شده و هر کدوم از این اعضا وظایف مختلفی رو برعهده دارن. در واقع هر کدوم نقش خودشون رو ایفا میکنن تا هدف اصلی تشکیل خانواده یعنی، رسیدن به آرامش، رشد و تعالی هر یک از اعضا رو رقم بزنن. حالا اگر هر کدوم از این اعضا به خوبی ایفای نقش نکنن یا در واجهه با مشکلها بدون مشورت راه حل عجولانهای رو عملی کنن، چه اتفاقی میوفته؟👨👩👦👩👦👭
در بهترین راه، توصیه میشه که خانوادهها از همون دوران طفولیت، تفکر سیستمی رو به فرزندان یاد بدن. به این صورت که فرزند رو متوجه کنن که اگر در مهد کودک به حرفهای مربی گوش نده، چه اتفاقی میوفته؟ این موضوع چه تاثیری روی بقیه بچهها داره؟ و در نهایت چه اثری بر کارکرد کلی مهد کودک میزاره؟ 👧👦
در مثال بالا باید این موضوع رو هم به یاد داشته باشید که بچهها از الگوی رفتاری والدینشون تقلید میکنن، پس لازمه اینکه فرزند شما تفکر سیستمی داشته باشه، اینه که رفتارهای سیستمی رو از شما دیده باشه. رفتار سیستمی، محصول تفکر سیستمیه؛ به این معنا که ما نباید خودمون رو به تفکراتمون محدود کنیم. بلکه باید اون تفکرات رو در همه رفتارهایی که در طول روز انجام میدیم، پیاده کنیم.
چرا تفکر سیستمی مهمه؟
· تفکر سیستمی باعث میشه که در تصمیمگیریها فقط حال حاضر رو در نظر نگیریم و تصمیم عمیقتر همراه با آیندهنگری داشته باشیم.
· اگر تفکر سیستمی داشته باشیم، قوانین و مکانیزمها رو در خدمت سیستم میبینیم، نه در خدمت خودمون و به این واقفیم که ما جزئی از سیستم هستیم و باید به درستی در اون ایفای نقش کنیم.
· جامعهای که مردم اون تفکر سیستمی داره، اخلاق مدارن. یعنی قبل از انجام هر کاری و قبل از بیان هر حرفی با خودشون میگن: وایسا ببینم! این کاری که الآن قراره بکنم، جامعه رو تقویت میکنه یا تضعیف؟ این حرفی که میخوام بزنم چه اثری بر جامعه داره؟ و به همین صورت، چون مردم این جامعه نسبت به ریزرفتارهای خودشون آگاهی دارن و از خودشون سوال میپرسن، پس اون جامعه بر پایه اخلاق جلو میره. چه جامعه زیبایی؛ فکرش رو بکنید...
· اگر تفکر سیستمی رواج پیدا کنه، جامعه نگری و جامع نگری هم رواج پیدا میکنه؛ به این صورت که من در همه تصمیمات خودم چه در خونه، خانواده، محل کار و ... فرد رو در نظر نمیگیرم و به اثرات بعدی رفتار و حرف خودم در سطح وسیعتری فکر میکنم و این میشه که از بسیاری از دردسرها و عواقبی که در اثر تصمیم فردی، مقطعی و عجولانه گرفته شده دور میمونم.
نبود تفکر سیستمی چه بلایی سرمون آورده؟
· اولین آسیبی که در نبود تفکر سیستمی گریبانگیرمون میشه، تبعات تصمیمات لحظهایه. یعنی یک تصمیمی در لحظه گرفتیم، اما به آینده اون تصمیم فکر نکردیم. 🤔
هفته پیش وقتی در حال رانندگی بودم در نزدیکی محل زندگیم به یک صحنه تصادف برخوردم که در اون یک ماشین پراید و یک تریلی با هم برخورد کرده بودن و پراید، این تولید غرور آفرین ملی، هر چند که سرعت پایینی داشته و طبق گفته شاهدین، برخورد سنگینی هم با تریلی نداشت، اما خسارت شدیدی دیده بود. فردای اون روز وقتی برای خرید به فروشگاهی رفتم که روبروی محل حادثه دیروز بود، داشتن راجع به همون تصادف صحبت میکردن. حالا داستان چی بود و مقصر کی بود؟ 🚚🚗
گویا 30 ثانیه قبل از تصادف یک راننده فهیمی که داشته بلوار رو مستقیم میرفته، یهو تصمیم میگیره که بریدگی رو دور بزنه و برگرده و از اونجایی که منتظر نمونده تا ماشینهای در حال حرکت در بلوار رد بشن و سریع پیچیده، پرایدی که جلو بوده یه ترمز یهویی داشته و از قضا پشت پراید یک تریلی بوده که همزمان با ترمز یهویی از پشت به پراید برخورد میکنه. شاید بپرسید اون راننده فهیم، چی شد؟
هیچی، رفت پی کارش، بدون اینکه به عقب نگاه کنه. حالا اینکه اون 30 ثانیه زودتر دور زدن تو بلوار برای چه امر حیاتی بوده رو میزاریم به پای خودش. اینکه اون راننده پراید چه خسارتی رو متحمل شده بود و این ضرر مالی چه اثری روی معیشت خودش و خانوادش داشته رو هم که دیگه هممون میدونیم. نیازی به شرح نیست...
· در نبود تفکر سیستمی، همه ما خودمون رو باهوشتر و برتر از بقیه میدونیم. اینکه خودمون رو از بقیه باهوشتر و متمدنتر میدونیم، تنها یک توهمه که باعث میشه نسبت به تفکر و رفتار خودمون هیچ نقدی نداشته باشیم و فکر کنیم، همواره مشکل از بقیه ست. 😎
اخیراً محققای آمریکایی، برای انجام یک تحقیق یک جامعه محلی رو به عنوان جامعه آماری در نظر میگیرن و از افراد اون محله میخوان که به رانندگی خودشون از یک تا 10 نمره بدن. همه افراد حاضر در نظرسنجی نمرات 8 به بالا به خودشون داده بودن و این در حالیه که طبق آمار پلیس راهنمایی و رانندگی، رانندگان اون محله، عامل اکثر تصادفات اون منطقه بودن.
اصلا چرا راه دور بریم؟ تو کشور خودمون همونطور که میدونید، پنجشنبه و جمعهها روز ملی 'حرکت به سمت شمال و جاده چالوسه'. حالا این وسط یک سری از ما که فکر میکنیم در بهره هوشی 3 هیچ گوی سبقت رو از بقیه ربودیم، با خودمون میگیم «فلان ساعت هیچکی نمره شمال یا تو این ساعت هیچکی برنمیگرده، پس تو همون ساعت حرکت کنیم.» نتیجش میشه این که به مدت 3 ساعت و در مواردی حتی بیشتر تو آزادراه رشت-قزوین با سرعت 25/12 کیلومتر بر ساعت حرکت میکنیم؛ چرا؟ چون همه مثل ما فکر کردن!
· در جامعهای که تفکر سیستمی نداره، همه مشکلات رو گردن دیگری میندازن و به هم پاس میدن.
o بچم درسخون نیست، قطعا مشکل از معلمه.
o سردردم هنوز خوب نشده حتما مشکل از پزشکه.
o چرا یهو برق قطع شد؟ مشکل از دولته.
o من بیانگیزم، تقصیر همسرمه.
در هر کدوم از موارد بالا درسته شاید بخشی از علت مشکل به معلم، پزشک، دولت یا همسرمون مربوط باشه؛ اما ما کجای این مشکلات قرار داریم؟
o آیا توی خونه محیط آرومی رو برای درس خوندن فرزندت محیا کردی؟ آیا به عنوان والدین اون بچه الگوی خوبی برای توجه فرزندت به قوانین مدرسه و درس خوندن بودین؟
o بعد از برگشت از مطب اون پزشک، قرصهایی که تجویز کرده بود رو به موقع خوردی؟ چقدر علتهایی که باعث تنش و سردردت میشن رو از خودت جدا کردی؟
o به عنوان یک شهروند چه سهمی تو قطعی برق داری؟ آیا مصرفت به اندازه الگوی مصرف متعادل بوده؟
o به عنوان یک فرد، چه کارهایی برای توسعه فردیت و خوشحال کردن خودت انجام دادی تا بیانگیزگی رو از خودت دور کنی؟
· نبود تفکر سیستمی باعث میشه که راه حل مشکل دیروز به عنوان مشکل جدی امروز خودش رو نمایان کنه. یعنی برای خلاصی از مشکل، راهی رو انتخاب کردیم، بدون اینکه فکر کنیم، این راه حل خودش در آینده میتونه مشکلی بزرگتر از چالش فعلی ایجاد کنه.
حدود ده سال گذشته، دریاچه چیتگر یا دریاچه خلیج فارس تهران به عنوان بزرگترین دریاچه مصنوعی کشور افتتاح شد. خب در نگاه اول میشه این اقدام مسئولین رو یک اقدام مفید برای زیباسازی و توسعه گردشگری دونست؛ اما آیا ایجاد دریاچه مصنوعی، راه حل درستی برای استفاده بهینه از اون پهنه خشکی بود؟ 🛶
طبق تحقیقات پژوهشگران محیط زیست، وجود این دریاچه سبب بهم خوردن اکوسیستم منطقه میشه و آسیب بزرگی برای مناطق مجاورشه که غالباً منازل مسکونی هستن. این همون راه حل بدون آیندهنگریه! اگرچه این آسیبها ممکنه در سالهای ابتدایی به چشم نیاد، اما به تدریج اثراتش گریبانگیر افرادی میشه که کوچکترین نقشی در این تصمیمگیری و ایجاد دریاچه نداشتن.
نمونههای نبود تفکر سیستمی در جامعه
تلخ یا شیرین باید بپذیریم که در جامعه ما تفکر سیستمی به شکلی که انتظار میره، وجود نداره. این مسئله چه در سطوح بالا و تصمیمات کشوری و چه در سطوح پایین سيستم از خانواده گرفته تا یک اداره و سازمان و غیره کاملاً مشهوده. در این بخش میخوام مثالهایی از نبود تفکر سیستمی بزنم که بیشتر به عمق فاجعه پی ببرید:
· اتخاذ تصمیمات هیجانی توسط قانونگذار یا تیم اقتصادی دولتها
همونطور که در بخشهای ابتدایی گفتم، اگر در سیستمهای بزرگ ، تفکر سیستمی نباشه، افراد زیادی در دایره تبعات اون گیر میوفتن؛ در سالهای اخیر بسیاری از تصمیمات اقتصادی غیرکارشناسانه یا هیجانی اون هم در این شرایط تحریم، باعث شده که فشار اقتصادی بیشتری به قشر متوسط و ضعیف کشور وارد بشه.
· اقدامات جزیرهای سازمانها
اگر بخوام اقدام جزیرهای رو بطور ساده و عامیانه براتون توضیح بدم، یعنی مجموعهای از ارگان یا سازمانها که هدف مشترکی دارن، بجای این که با وفاق و همدلی هر کدوم یک جای کار رو بگیرن، میان جدا جدا کارهای خودشون رو انجام میدن که در این صورت نه تنها به هدف نزدیک نمیشن، بلکه هر روز از رسیدن به اون هدف فاصله میگیرن. مثل موضوع 'بحران پیری جمعیت ایران و اجرای قانون جوانی جمعیت' که مسلماً رسیدگی بهش کار یک ارگان نیست، اما در عین حال مجموعههای مربوطه، هماهنگی لازم رو برای رسیدگی به این موضوع ندارن!
· راه حلهای مقطعی مخرب
۳۸ سال پیش، مدیران وقت استان گیلان تصمیم گرفتن تا زباله بیش از ۱۷ شهر این استان در منطقه جنگلی سراوان از توابع بخش سنگر شهرستان رشت، انباشت بشه. راه حل مدیران ۳۸ سال پیش برای رهایی از شر پسماند، اگرچه در سالهای ابتدایی آسیب چشمگیری برای منطقه نبود، اما تبعات این تصمیمگیری، از بین رفتن جنگلهای هیرکانی سراوان، ایجاد یک کوه زباله به ارتفاع ۹۷ متر، آلودگی آبهای زیرزمینی، آلودگی هوا، ابتلای مردم محلی به سرطان و در نهایت فوت شماری از مردم ساکن در سراوان بر اثر ابتلا به سرطان ناشی از آلودگیهای زیستمحیطی بود! ❤️🩹
هر چند که با پیدایش آسیبها و اعتراض مردم هر دولت روی کار اومده، وعده و وعیدی برای حل این مشکل میداد، اما شدت آسیب به حدی بالا بود که درست کردن اون هم زمان بیشتری میخواست و هم اعتبار مالی بیشتر. کما اینکه در هر دولت، اعتباری برای بهسازی این سایت دپوی زباله اختصاص داده میشد، اما تخصیص ، بماند! 🤷🏻♀️
یا در مثالی دیگه از این مبحث میشه به موضوع 'فیلترینگ' اشاره کرد؛ راه حلی که در زمان خودش، برای حفاظت از امنیت ملی و اطلاعات کاربران اجرا شد، اما به مرور شاهد ظهور فیلترشکنها و راهاندازی شغل شریف 'دلالی فیلترشکن' بودیم. با گسترش کسب و کارهای اینترنتی و از اونجایی که اکثر ارتباطات و حتی بستر کسب و کار شمار زیادی از ما در فضای اپهایی مثل تلگرام، واتساپ و اینستاگرام هست، ناچاریم هر ماه، ماهانه دلالان عزیز فیلترشکن رو کنار بذاریم! ☠️
موارد بالا اثرات نبود تفکر سیستمی در یک سیستم بزرگ رو نشون میده که آسیب اون متوجه مردم یک کشور میشه. اما حالا بیاین سیستم رو کوچیکتر کنیم.
· خرید بیرویه کالا
دیدین وقتی یه چیزی گرون میشه یا حتی حس میکنیم که قراره گرون بشه، یه خیل عظیمی از ما شبیخون میزنیم به فروشگاهها و پمپ بنزینها؟
یادمه حدود دو سه سال پیش توی ایامی که مناسبت و تعطیلات خاصی هم نبود، یهو زمزمههای کمبود مرغ توی سطح شهر پخش شد. از همون روز شاهد صفهای طولانی که انتهاش معلوم نبود، جلوی مغازههای پروتئینی و مرغ فروشی ها بودیم. تا قبل از اون روز، هیچ کمبود مرغی توی فروشگاه ها نداشتیم و می تونستیم هر تعداد که میخوایم، مرغ خریداری کنیم، اما بعد از این شوک ناگهانی به بازار هر فرد فقط اجازه خرید 2 یا نهایتا 3 مرغ رو داشت. اون روز که داشتم اخبار رو میدیدم، یکی از مسئولان جهاد کشاورزی داشت، انبارهای مملو از مرغ رو نشون میداد و به مردم این اطمینان رو میداد که والا بلا ما کمبود مرغ نداریم، این خبر کمبود مرغ، شایعه دلال های بازار بوده، اما افزایش یکباره و ناگهانی تقاضا باعث اختلال در روند توزیع شده، پس از مردم خواهش میکنیم، کما فی سابق، به اندازه نیاز خانواده خودشون مرغ خریداری کنن. 🍗
· کوچک شمردن کارهای خودمون
گاهی اوقات به ناپسند بودن کاری که میخوایم انجامش بدیم، واقفیم؛ اما پیش خودمون میگیم، این کار کجای دنیا رو میگیره؟! و با همین توجیهات کارمون رو ادامه میدیم. به عنوان مثال، پرت کردن آدامس تو خیابون و یا بدتر از اون چسبوندن آدامس به میز و صندلی. در نگاه اول یه نگاهی به آدامس میندازیم و به خودمون می گییم، بندازم؟ نندازم؟ و در پایان با جمله «ول کن بابا حساس نشو، یه آدامسه دیگه. حالا میخواد کجای دنیا رو کثیف کنه؟» و با این جمله آدامس رو به دل طبیعت بدرقه میکنیم! 🏕
· سهل انگاری در انجام وظایف
بیاین یک سیستم کوچیک مثل خانواده رو در نظر بگیریم؛ یک خانواده 6 نفره که دارای 4 فرزنده و شما یکی از فرزندان این خانواده هستین. تصور میکنیم که بر فرض محال، شما هر بار بعد از خوردن یک لیوان آب، لیوان خودتون رو نشسته رها میکنید و اون رو سرجاش نمیذارید. حالا اگر اون 3 تا خواهر یا برادر دیگتون هم مثل شما عمل کنن، چه اتفاقی میوفته؟ یا اگر پدر این خانواده اعتقادی به همکاری و مشارکت در امور منزل نداشته باشه و همه کارها رو به گردن مادر خونه بندازه، خونه برای مادرتون جای راحت و امنی خواهد بود یا فقط برای شما؟ 😏
· توهم ماندگاری
چند سال پیش، با خانواده رفته بودیم خونه یکی از اقوام که به تازگی از مسافرت برگشته بودن. زمانی که داشت خاطرات مسافرتشون رو تعریف میکرد به بوفه گوشه پذیرایی اشاره کرد و گفت: «مهدی اون سنگ که طبقه دوم بوفه گذاشتم رو میبینی. اونو از دیواره اون قلعه تاریخی کندم، آوردم که یه چیز ماندگار و یادگاری از تاریخ وطنم داشته باشم.» این جمله رو چنان با غرور و هیجان به زبون آورد که یه لحظه نزدیک بود من هم به وجد بیام.😵💫
حالا که دارم بیشتر فکر میکنم، به احتمال زیاد اون یادگاریهای تخت جمشید هم کار خودش بوده. حتما خواسته یه اثر ماندگاری از خودش در تاریخ و تمدن ایران باقی بذاره. 😕
· کمک به افراد متکدی
حتماً در طول روز یا در طول هفته بارها با افراد متکدی یا عامیانهتر بگم، گداهای پشت چراغ قرمز روبرو شدین. عکسالعمل شما در مواجهه با این افراد چیه؟
ببینید، همه ما میدونیم که رشد بیرویه تکدیگری یا همون گدایی یک معضل اجتماعیه و وقتی صحبت از اجتماع میشه، پس میتونیم بگیم که همه ما مسئوليتی هر چند کوچیک در قبال رفع اون معضل داریم. حالا اقدام شما برای رفع این معضل چیه؟
مسلمه که اگر ما هر روز هفته رو به گداهایی که تو راه و پشت چراغ قرمز میبینیم، پول بدیم، باز گداهای دیگهای وجود داره. پس پول دادن به این افراد نمیتونه مشکلی رو از اونها حل کنه و قرار نیس با این کار تعداد افراد گدا کم بشه؛ بلکه بالعکس، از اونجایی که درآمد بالایی داره، تعداد این افراد روز به روز در حال افزایشه!
چند وقت پیش با یکی از دوستانم که مشاور یکی از مدارس کودکان کار اطراف تهران هست، مکالمهای داشتم و سوال جالب و البته دردآوری ازم پرسید. گفت: 'مهدی، حقوق من مشاور خیلی زیاد بشه کمتر از ۲۰ میلیونه. اونوقت من یه پسر کلاس سومی که سر چهارراه گدایی میکنه و ماهی ۳۰ میلیون درآمد داره رو چطور قانع کنم که بیشتر به درس و مدرسش برسه؟! و این در حالیه که کل پول اون بچه خرج خانوادش میشه و چون مردم حس ترحم بیشتری به بچه دارن، اون از سمت خانوادش مجبور به گدایی میشه تا پول بیشتری در بیاره ' 🖤
میبینید؟! نبود تفکر سیستمی ما به عنوان شهروند میتونه چه بلای جبرانناپذیری سر این افراد بیاره؟ 😣
در حالیکه ما از زاویه خودمون این تصور رو داریم که قصدمون کمکه و بعدش حس خوبی دریافت میکنیم! 😊
· سواستفاده از اعتماد در روابط
فرقی نمیکنه اون رابطه چه رابطهای باشه، رابطه دوستانه، رابطه زناشویی، رابطه والد و فرزند، رابطه کارمند و کارفرما و ... چیزی که مهمه وجود تفکر سیستمی تو اون رابطهست. یعنی چی؟ 🤔
یعنی هر رابطهای دو سر داره و بر پایه اصل اساسی اعتماد، شکل گرفته. تفکر سیستمی میگه من به عنوان یک سوی این رابطه، حق ندارم از اعتمادی که خودم در ذهن فرد مقابل شکل دادم سواستفاده کردم. البته که این گلوله سواستفاده و راحتتر بگم خیانت در نهایت به دو هدف اصابت میکنه. اولی پاکی قلب و ذهن فرد سواستفادهگر و دومی روح و ذهنیت فرد خیانتدیده و در واقع هیچ کدوم از این دو طرف دیگه فرد قبلی نخواهند بود.💔🏹
پس قبل از اینکه فرد، فکر سواستفاده رو در ذهنش پرورش بده، باید به این فکر کنه که رفتار کوچیکی که الآن انجامش میدم و فکر میکنم فرد مقابلم متوجه اون نمیشه، اگر در آیندهای دور یا نزدیک برملا بشه، چه تأثیری روی روح و روان اون آدم میزاره؟ حتی اگر تا آخر عمرم آشکار نشه، آیا من تحمل به دوش کشیدن این گناه رو دارم؟ اگر من جای اون فرد بودم با دیدن این خیانت، دچار چه حسی میشدم؟ بارها بهم ثابت شده که رفتارهای هر کس به خودش برمیگرده، آیا من تحمل برگشت این اتفاق به خودم و تکرار خیانتهای سلسلهوار رو دارم؟ 🔙⛓
اگر این روزها به دادگاههای خانواده مراجعه یا اخبار اون رو دنبال کرده باشین، آمار طلاقهایی که علتش خیانت یکی از زوجین بوده، کم نیست. جدای از اثرات مخربی که تا اخر عمر روح فرد خیانتدیده رو متأثر میکنه، فرزندی که در این محیط رشد کرده چه رفتاری از الگوهای رفتاریش که والدینش بودن دیده؟ و اگر اون فرزند بخواد این الگوی رفتاری رو تکرار کنه، دامنه این آسیب چه تعداد آدم دیگه رو درگیر میکنه؟ 💍⛓️
· عدم درک متقابل اجتماعی
عامیانهترین مثالی که میتونم در این مورد بزنم، صف نونوایی و صف پمپ بنزینه که همه ما در طول روز در اون قرار میگیریم.
خیلی وقتا تو صف نونوایی یا پمپ بنزین شاهد دعوا و پرخاشگری هستیم که اگر بیشتر بهش فکر کنیم در اکثر موارد، علت موجهی نداره. در صف نونوایی ۳۰ نفر ایستادیم که نون بگیریم، همه ما هم برای خرید نون اومدیم، یکی زودتر و یکی دیرتر. 🧍🧍♀️🧍♂
آیا اگر اینطور فکر کنیم که همه ما یک روز پرمشغله و ناآروم داشتیم و اون نونوای زحمتکش هم از صبح تو گرمای تنور داره سعی میکنه تا نون سفرمون رو به دستمون برسونه، آیا دیگه دلیلی برای درگیر شدن بخاطر یه دقیقه زودتر نون گرفتن میبینیم؟ 👥️️
یا در صف پمپ بنزین، بالاخره همه افرادی که تو صف منتظرن قراره بنزین بزنن، پس بوق زدن و داد و فریاد کردن، تأثیری در این روند نخواهد داشت.
میتونیم یک درصد این احتمال رو بدیم که فردی در اون بین روز سختی داشته و الآن داره آخرین تلاشهاش رو برای آروم و صبور به نظر رسیدن، انجام میده و یک پرخاش و تنش کوچیک کافیه تا یک انبار باروت منفجر بشه! 😤💣
اگر صحنه حوادث رو دنبال کنیم، آمار این دست درگیریها که تو پمپ بنزین، بازار، صف نونوایی، پارکینگ و ... اتفاق افتاده و حتی خسارات جانی و مالی داشته، کم نیست.
· خشونت خانگی
چند وقت پیش تو یکی از جلسات حضوری که به بحث تفکر سیستمی در رفتار با کودکان رسیدم، یه آقای حدودا ۳۷ یا ۳۸ ساله از جاش بلند شدم و برای تعریف یه خاطره اجازه خواست. بعد از سلام و احوالپرسی که با حالتی از اضطراب اجتماعی همراه بود، گفت:' وقتی حدود ۵ سالم بود، پدرم یه ماشین اسباب بازی برام خریده بود و من به حدی به این ماشین قرمز علاقه داشتم که حتی تو رختخواب و حموم هم همراه خودم میبردمش.🚗❤️
یه شب توی یه مهمونی خانوادگی که همه مشغول شام خوردن بودن من میل نداشتم و یه گوشه در حال بازی کردن با ماشین قرمزی بودم که دیگه بسته به جونم بود. چند باری که پدرم تذکر داد تا بازی رو کنار بزارم و برم سر سفره، گفتم که گشنم نیست و میخوام بازی کنم. اون بین یکی از مردای فامیل رو به پدرم گفت:' محسن، بچه رو باید یجوری تربیت کنی که تا گفتی بیا بپره بیاد. موقع ما مگه جرئت داشتیم به پدرمون بگیم نه و نمیام!!!' 🤨
این جمله تیر خلاصی به عصبانیت پدرم بود که بلند بشه و ماشین رو از دستم بگیره و به هزار قسمت مساوی خردش کنه. درسته اون ماشین فقط یه اسباب بازی بود، اما برای یه بچه در اون سن، اسباب بازیاش تمام داریی که داره. اون شب به حدی غمگین شدم که به گفته مادرم تا صبح تب داشتم.😔
از اون به بعد برای حضور توی هر جمعی پشت سر مامانم قائم میشدم و وقتی بزرگتر شدم از هر اجتماعی واهمه داشتم. آسیب اون شب به همینجا ختم نشد و شکستن ارزشمندترین چیزم در اون سن سبب شد تا در دوران بچگی، ترس از دست دادن وسایلم و در دوران بزرگسالی، ترس از دست دادن افراد ارزشمند زندگیم همیشه با من باشه.' ❤️🩹
افراد حاضر در اون سمینار به شدت متأثر شدن و هر کدوم از اونها خاطرههای تلخی از کودکیشون داشتن که تا به سن بزرگسالی هنوز همراهشونه و برای خودشون و اطرافیانشون مشکل ساز شده. همه و همه این آسیبها به دلیل فقدان آگاهی ما والدین درباره تفکر سیستمی هستش. عصبانیت و خشم ما در لحظهای اوج میگیره و لحظهای بعد فروکش میکنه، اما تداوم آسيب ناشی از واکنش ما به اون خشم سالهای سال به عنوان تروما در فرزندانمون باقی میمونه. 😵
اگر صاحب فرزند هستین، بیاین بعد از خوندن این مقاله به خودمون قول بدیم، قبل از بیان هر کلام و یا انجام هر رفتاری در مورد ثمرههای زندگیمون، به عواقب اون حرف و یا رفتار فکر کنیم. قول 🤝🏻
تفکر سیستمی در مشاغل مختلف
حالا که اثرات فقدان تفکر سیستمی در جامعه و در فرد رو بررسی کردیم، نظرتون چیه که یه نگاهی به تفکر سیستمی توی مشاغل مختلف هم داشته باشیم؟
ü اگر معلم هستید، توی کلاس چقدر حواستون به جزئیات رفتارتون یا حرفهاتون هست که دانشآموزی از رفتار شما آسیب نبینه؟
برخی از معلمان دلسوز این تصور رو دارن که باید با برانگیختن حس رقابت بین بچهها از اونا دانشآموزان درسخونی بسازن و گاهی میبینیم که متأسفانه این هدف اونا با تبعیض بین دانشآموزان همراه میشه و تلاش مابقی بچهها فقط برای دیده شدن در نظر اون معلمه که خب گاهی هم دیده نمیشه! از طرفی خود این مسئله میتونه تعارضاتی رو بین همکلاسیها ایجاد کنه. 👩🏻🏫
ü بیاین تفکر سیستمی در شغل کارمندی رو در نظر بگیریم؛ نه نظرم عوض شد در نظر نگیرین، چون یه مثال به ذهنم رسید که اینجا جاشه 😏
هفته پیش برای انجام کاری به بانک رفته بودم و خب طبق روال همیشگی از دستگاه نوبتدهی، نوبتم رو گرفتم و منتظر نشستم تا شماره من رو پیج کنن. ناگفته نماند که اون روز یه جلسه مهم داشتم و باید تا ظهر خودم رو به دفتر میرسوندم.
نیم ساعتی میشد که منتظر بودم و خبری از پیج نوبت من نبود. کمی که دقت کردم دیدم چند نفری که بعد من وارد بانک شدن نشستن و دارن کارشون رو انجام میدن.
سرتون رو درد نیارم، آقای متصدی باجه عزیز به کل پیج رو کنار گذاشته بود و هر کی زودتر مینشست رو صندلی، کارش رو راه مینداخت. یعنی اگر نمیدونستم که اونجا بانکه یه لحظه فکر میکردم، دارن صندلی بازی میکنن، هر کی زودتر بشینه برندست. 😕
اینجا بود که محترمانه از کارمند زحمتکش خواستم که به وقت مراجعهکنندگانی که دارن از سیستم نوبتدهی بانک تبعیت میکنن احترام بذاره و پیج کنه تا هم هرج و مرج دور صندلی برطرف بشه و هم حق افراد دیگه ضایع نشه.
هر چند فقدان تفکر سیستمی در اون کارمند گرامی باعث شد که من به جلسه اون روز نرسم و کارم به تعویق افتاد.😒
ü یک آرایشگر رو در نظر بگیرین. این پیرایشگر هنرمند، هزینهای که بابت هر پیرایش از مشتری دریافت میکنه، کمتر از نرخ تأیید شده اتحادیه هست. در مقابل، مابقی همکارانش تعرفهای بابت خدماتشون دریافت میکنن که دقیقاً طبق نرخ اعلامی اتحادیه و قانونی هست. در این حالت چه اتفاقی میوفته؟ ✂️
خب مشخصه، افراد، بیشتر به آرایشگاه ارزون مراجعه میکنن. شاید بگین خب، اون بقیه آرایشگرا هم قیمتشون رو بیارن پایین! ⬇️
اما چیزی که وجود داره اینه که تعرفه خدماتی که اعلام میشه با در نظر گرفتن هزینه و درآمد هست و برای آرایشگرای اون منطقه که باید هزینه اجاره، آببها، برق، مواد اولیه و .... رو بدن، نمیصرفه که بخوان از تعرفه اعلامی پایینتر بگیرن. 💸
در واقع اون آرایشگر عزیز که حالا به هر دلیلی تصمیم گرفته، ارزونتر حساب کنه، پیش خودش میگه اینجوری سود بیشتر و مشتری بیشتری بدست میارم(البته باید دقت کنین که هیچ ارزونی هم بیحکمت نیست) اما این پیرایشگر عزیز در حقیقت با این کارش نرخ و نظم قیمت بازار رو بهم زده و تلاش داره از این بینظمی سودی بدست بیاره. 💰
البته نبود تفکر سیستمی این آرایشگر عزیز، تنها به همکارانش آسیب نمیزنه، بلکه این آسیب متوجه خود اون هم میشه؛ با توجه به روند افزایشی قیمت اجناس و کالا زمانی که این فرد در چند ماه آینده پول بیشتری بابت خرید مواد اولیه بپردازه، ناچار به افزایش قیمتها میشه و اون موقع روش
در حالی که میشه این سود رو از روشهای دیگهای بدست آورد. مثل بالا بردن کیفیت، ایجاد یک وجه تمایز رقابتی مثل چیدن یک دکوراسیون متفاوت، فراهم کردن سرگرمیهایی برای مشتریایی که منتظر هستن، خلاقیت و نوآوری در انجام پیرایش و مواردی از این قبیل.
ü مثال بعدی رو شما بزنین. 🎤
شغل شما چیه؟ آیا شما تو حیطه شغلی خودتون تفکر سیستمی دارین؟ اگه دارین، برامون تعریف کنین و اگر نه، بنظرتون با توجه به مثالهایی که تا اینجا براتون زدم، چطور میتونین تفکر سیستمی رو تو شغل و محل کارتون پياده کنین؟ 🤔
از خودت سوال کن!
حالا برای اینکه بخوایم تفکر سیستمی داشته باشیم تا جزو افراد مثال های بالا نباشیم، چه کاری باید انجام بدیم؟
فقط کافیه از خودمون این 5 سوال رو بپرسیم:
ü آیا این کار من سیستم رو تقویت میکنه یا تضعیف؟
ü آیا این کار باعث ضرر بقیه اعضای سیستم میشه یا منفعتشون؟
ü آیا کاری که میخوام انجام بدم، اختلالی در روند کار یا زندگی عادی سایر اعضا وارد میکنه یا نه؟
ü آیا عواقب این کار رو از هر جهت بررسی کردم؟
ü اگر همه اعضای سیستم مانند من این کار رو انجام بدن، دنیا جای بهتری میشه یا بدتر؟
تفکر سیستمی در مهارت کلامی
تا این قسمت از مقاله درباره تفکر سیستمی در کارها و رفتارهامون صحبت کردم، اما بنظر شما تفکر سیستمی چقدر در کلام و صحبت کردن اهمیت داره؟ 🤔
اگر سری به زندانها و ندامتگاهها بزنید، افرادی رو میبینید که بخاطر به زبون آوردن حرفی که نباید میزدن مرتکب جرم شدن. 🤬🤐
اگر نخوام اغراق کنم، گاهی اوقات زدن بعضی از حرفا مثل بمب ساعتی میمونه که یه جایی فعال میشه و بعد از فعال شدنش ترکشاش نه فقط به تو بلکه به شعاع چند کیلومتری تو اصابت میکنه. 💣⏱️
قبول دارید که با پیچیده شدن دنیا و گذشت زمان، مشکلات و دغدغههای آدما هم زیادتر و پیچیدهتر شده؟ یعنی این روزها هر فردی داره با چالشهای دنیای خودش دست و پنجه نرم میکنه که بتونه زندگی کنه. خیلی از ما اینطور تصور میکنیم که برای مشکلاتی که همکار، همسایه، فامیل و یا اعضای خانوادمون باهاش درگیرن، کاری از دست ما ساخته نیست تا بتونیم باری رو از روی دوش اونها برداریم، اما غافل از اینکه میتونیم فقط با گفتن یک جمله مثبت و دلگرم کننده، به اندازه هزاران کار مثبت، اثرگذاری داشته باشیم. در مقابل، شنیدن یک جمله منفی یا جمله همراه با طعنه ممکنه سنگینی به اندازه سنگینی حمل یک کوه روی بر روح و روان فرد مخاطب داشته باشه. 🫂
پس باید تمرین کنیم تا هر بار قبل از صحبت کردن از خودمون بپرسیم:
ü آیا این حرفی که میخوام بزنم، کاری رو از پیش میبره؟
ü شاید امروز با این صحبت به نتیجه دلخواهم برسم، اما در آینده ممکنه در اثر گفتن این حرف چه اتفاقی بیوفته؟
ü اگر همه مثل من اینطور صحبت کنن، آیا سیستم (شامل دنیا، کشور، شهر، اداره، محل کار، خانه، خانواده و ...) جای بهتر و امنتری خواهد بود یا نه؟
ü آیا میتونم در آینده، تبعات حرفی که زدم رو کنترل کنم؟
تفکر سیستمی در سیستمهای مختلف
بیاین تفکر سیستمی در کلام رو با مثال از سیستمهای مختلف، بررسی کنیم.
· اگر یک کارفرما هستید، باید به خوبی به این موضوع واقف باشین که امروزه لذت تشویق، بیشتر از ترس توبیخ انسان رو وادار به انجام درست وظایفش میکنه، پس قبل از به زبون آوردن هر جملهای از خودتون سوال کنید:
ü آیا تشویق کلامی من برای تشکر از کارمندم به اندازهای هست که انگیزه بیشتری برای انجام کار بگیره؟ 👩💻
ü لحن صحبت کردن من با پرسنل به نحوی هست که به اونها حس ارزشمندی در مجموعه رو القا کنه تا بتونن مفیدتر واقع بشن؟ ✌🏻
ü پرخاشگری من به عنوان کارفرما چه تاثیری در روحیه پرسنل، روحیه جمعی و حتی زندگی شخصی کارمندام داره؟ 🤔
· اگر پدر یا مادر هستید و فرزند کوچک دارید. قبل از صحبت کردن با فرزندتون از خودتون سوال بپرسید:
ü اینکه به فرزندم بگم اول نمره خوب بگیره تا بعد براش دوچرخه بگیرم، الان کارم رو راه میندازه، اما آیا در آینده میتونم جلوی شخصیت شرطی شده فرزندم رو بگیرم؟ 🙅♀️
ü اگر الان جواب اون حرف همسرم رو بدم و جلوی فرزندم با همسرم بحث و مشاجره کنیم، آیا در آینده میتونیم تبعات اینکه یک فرد پرخاشگر و بیاخلاق تحویل جامعه دادیم رو تحمل کنیم؟ 🔫
ü اگر الان جلوی چشم فرزندم زباله رو از ماشین به بیرون پرت کنم، آیا این توانایی رو دارم که بعدها عدم پایبندی فرزندم به قوانین جامعه و در پی اون به دردسر افتادن خودش و یا به دردسر انداختن دیگران توسط اون رو کنترل کنم؟ 🚔
ü اگر الان که تلفن با من کار داره و من در حالی که به چشمهای فرزندم زل زدم بگم: «بگو بابا خونه نیست.» میتونم تبعات دروغگو شدن فرزندم و دروغ گفتن اون به خودم، خانواده و در آینده همسرش رو بپذیرم؟ 🗣
ü بله؟ باز منتظرید مثال بزنم؟! خب عزیز من، اگر بخوام به مثال ادامه بدم که تا فردا همین موقع باید براتون مثال بیارم! 😑
خب برید تفکر سیستمی داشته باشید دیگه... 😠
الان حتما یسریا دارن میگن: «استاد، خوب شد اولش گفتی نمیخوام این مقاله رو طولانی کنما.» 😏
اعتراض وارده ولی خب چه کنم که دلم نمیومد این مبحث شیرین و کاربردی رو نصفه نیمه بهتون بگم.
خب نوبتی هم که باشه، نوبت جمعبندی و کلام آخره.
کلام پایانی
نویسندهها معمولا کلام پایانی رو اختصاص میدن به جمعبندی مطالبی که در طول مقاله نوشتن؛ اما من میخوام کلام پایانی رو به شما اختصاص بدم. تصور کنید که این یک مقاله نبوده و شما در سمینار حضوری «تفکر سیستمی» آکادمی صادقلو شرکت کردید. از شما میخوام که دونه به دونه بیاین روی سن و هر کدوم هر آنچه درباره تفکر سیستمی از این مقاله متوجه شدید رو برامون توضیح بدید. 👩🎓
لطفا عجله نکنید و نوبت رو رعایت کنید. اینجا آنتن زنده تلویزیون نیست که بگیم سریع سریع بدوو فقط دو دقیقه وقت داریم. الان آنتن رو ازمون می گیرن! 😱
اینجا آکادمی صادقلوعه و به اندازه کافی برای رشد همتون وقت داریم.