منوی سایت
چگونه مثبت‌ اندیش باشیم؟

چگونه مثبت‌ اندیش باشیم؟

به تصاویر زیر نگاه کنید و بدون فکر کردن به سؤالات پاسخ دهید.

به نظر شما طبیعت ترسیم شده در تصویر زیر، سرسبز و زیباست یا رو به خشکسالی است؟

اگر این صحنه تصادف را در خیابان ببينيد، اولین چیزی که درباره آن می‌گویید، چیست؟

حال بیایید جواب‌هایمان را با هم بررسی کنیم؛ برای هر کدام از سوالات بالا معمولاً دو پاسخ از دو دیدگاه متفاوت عنوان می‌شود.

سوال اول:

پاسخ فرد ۱: طبیعت موجود در عکس بسیار سرسبز و چشم‌نواز است.

پاسخ فرد ۲: اکثر درختان طبیعت خشک شده و زیبا نیست.

سوال دوم:

پاسخ فرد ۱: خداروشکر تصادف سطحی بوده و کسی آسیب جدی ندیده است.

پاسخ فرد ۲: بدبخت صاحب ماشین! با این وضعیت گرانی باید کلی پول برای صافکاری سپر خرج کند.

تحلیل پاسخ‌ها:

اگر شما دیدگاهی نزدیک به دیدگاه فرد ۱ را دارید، به شما تبریک می‌گویم و از اینکه تا این قسمت از مقاله همراه ما بودید، از شما متشکرم. می‌توانید بروید به ادامه کار و زندگیتان برسید؛ البته اگر دلتان خواست تا انتهای مقاله همراه ما باشید، هم باعث مسرت است و هم تمام تلاشم را می‌کنم که مطالبی جدید برای شما داشته باشم.

آمّااا...

اگر پاسخ شما به فرد ۲ نزدیکتر است، لطفاً از جایتان تکان نخورید. باید بگویم، قدرت کائنات پای شما را به این مقاله باز کرده تا زندگی شما را نجات دهد؛ پس تا انتهای مقاله به هر آنچه می‌گویم (البته هر آنچه می‌نویسم، صحبح‌تر است) به دقت توجه کنید و سعی کنید، تمام تکنیک‌هایی که می‌گویم را به خوبی انجام دهید تا از شر خودگویی‌های منفی خلاص شوید. شاید خودتان تاکنون متوجه این خودگویی‌های منفی نشده‌ باشید، اما به جرئت می‌توان گفت، همان‌ها شما را از داشتن یک زندگی شاد، با آرامش و رضایت‌بخش محروم کرده است.

پیش از هر چیز مایلم تا تعاریف مثبت اندیشی را با هم مرور کنیم؛ از آن‌جایی که قصد دارم این موضوع را به شکل عمیق بررسی کنم، اگر فکر می‌کنید که ممکن است در طول مقاله احساس گرسنگی کنید، کمی خوراکی کنارتان بگذارید تا وسط مقاله مجبور نشوید به آشپزخانه مراجعه کنید.

البته تأکید می‌کنم، 'کمی' نه به اندازه دو وعده غذای کامل که بعد از میل کردنش خوابتان ببرد و مقاله و مثبت‌ اندیشی و به کلی اندیشیدن را از یاد ببرید.

مثبت اندیشی چیست؟

اگر بخواهم در یک جمله بگویم، مثبت اندیشی، دیدن چیزهای بد و در عین حال تمرکز بر چیزهای خوب آن موقعیت بد است. حال این به چه معناست؟

مثبت اندیشی، به این معنا نیست که شما موقعیت‌های ناخوشایند و ناراحت‌کننده زندگی را نادیده بگیرید، بلکه این تفکر از شما می‌خواهد، به شکل مثبت و سازنده به آن وضعیت ناخوشایند نزدیک شوید تا بتوانید آن را حل کنید. بگذارید با یک مثال این مفهوم را برایتان آشکارتر سازم‌.

فرض کنید که سوار بر کشتی هستید و با خانواده خود قصد رفتن به یک مسافرت تفریحی را دارید. در میانه دریا متوجه می‌شوید که کشتی در حال غرق شدن است. خب اولین واکنش شما چیست؟

شما می‌توانید ابتدا بترسید که خب تا این قسمت، ترسیدن شما در این موقعیت امری طبیعی و عادی است. اما اینکه بعد از ترسیدن قرار است، ترس خود را چگونه مدیریت کنید، می‌تواند شما را نجات داده یا غرق کند. برای این موضوع دو حالت وجود دارد:

در حالت اول می‌توانید، داد و بیداد راه بیاندازید، برای پیدا کردن گوشه‌ای امن دست و پا بزنید، روحیه خانواده خود و بقیه سرنشینان را خراب کنید و در نهایت با یاری جستن از ۱۲۴ هزار پیامبر، اشهد خود را خوانده و با تکرار ذکر: ' من می‌دونم، ما می‌میریم. ما غرق می‌شیم.' منتظر آمدن جناب عزرائیل باشید.

در حالت دوم نیز شما طبیعتاً ترسیده‌اید، اما می‌توانید ترس خود را جایی در پس وجودتان پنهان کنید و این سوال‌‌ها را در ذهن خود مطرح کنید:

  • آیا راهی برای جلوگیری از فرو رفتن کشتی به اعماق زمین وجود دارد؟
  • اگر نمی‌توان مانع غرق شدن کشتی شد، چگونه پیش از افتادن در آب خود را نجات دهیم؟
  • آیا کشتی قایق کمکی دارد؟

البته منظور از سوالات بالا این نیست که همینطور بایستید و در حال تماشای غرق شدن کشتی ۲۰ سوالی بازی کنید؛ بلکه باید در حین مطرح کردن سوال، حرکت کنید و به دنبال جواب آن بگردید تا راهی برای نجات خود و بقیه پیدا کنید.

در یکی از سمینارهای حضوری زمانی که این مثال را مطرح کردم به سوال خوبی از سمت شرکت‌کنندگان برخوردم و آن هم این بود:

'در بسیاری از موقعیت‌های ناراحت‌کننده اینکه خودگویی یا مونولوگ منفی داریم، دست خودمان نیست. در واقع ذهنمان خود به خود سوالاتی مطرح می‌کند. در این حالت چطور می‌توانیم به ذهنمان یاد دهیم که حتی در شرایط غیرمترقبه و ناگهانی نیز بی‌اختیار مثبت فکر کند؟'

لحظه‌ای خود را جای بنده 'مهدی صادقلو' بگذارید؛ اگر جای من بودید، چه پاسخی به این سوال می‌دادید؟ از نظر شما چگونه می‌توان این خودگویی‌ها را مدیریت کرد؟

برای اینکه بتوانید خودگویی خود را مدیریت کنید، ابتدا باید آن را در موقعیت‌های مختلف شناسایی کنید. در بخش زیر برخی از الگوهای خودگویی‌ منفی را برایتان شرح دادم.

خودگویی‌های منفی که شاید از آن بی‌اطلاع باشید!

فیلتر کردن نقاط مثبت

 در این الگوی خودگویی منفی، شما تمام نقاط مثبت را کنار می گذارید و تنها بر جنبه‌های منفی یک موقعیت تمرکز می‌کنید. فرض کنید که در محل کار خود تمام امور محوله را به نحو احسن انجام داده‌اید و کارفرما شما را برای انجام کامل وظایفتان مورد تحسین قرار می‌دهد؛ در عین حال به شما می‌گوید که اگر از فردا برای فلان کار این روشی که اکنون به شما می‌گویم را انجام دهید، بسیار بهتر است.

حال زمانی که شما به خانه برمی‌گردید به جای اینکه خود را بابت انجام درست وظایفتان تشویق کنید، تحسین‌های مدیرتان را به کلی فراموش کرده و مدام به جمله آخر او فکر می‌کنید و تمام تمرکزتان بر این مسئله است که:

  • چرا گفت فردا روش دیگری را انجام دهم؟
  • یعنی روشی که من انتخاب کرده بودم، اشتباه بود؟
  • اگر روشم اشتباه بود، پس یعنی تمجید و تعریف مدیر از من غیرواقعی بود؟
  • ای کاش از اول همان روشی که خودش گفت را انجام می‌دادم.

شخصی‌سازی اتفاقات بد

گاهی اتفاقات ناگوار یا ناخوشایندی که برایتان اتفاق می‌افتد، ربطی به شخص شما ندارد، اما شما اصرار دارید که آن را به هر ترتیبی که هست به خودتان ربط دهید.

به عنوان مثال: همسرتان امروز پس از بازگشت از دفتر کارش به خانه کمی بی حوصله است؛ خودگویی‌های منفی شما در این موقعیت:

  • به محض ورود به خانه بی‌حوصله شد؟
  • یعنی بلافاصله بعد از دیدن من احساس بی‌حوصلگی کرده است؟
  • لابد من کاری کرده‌ام یا حوصله‌اش را سر می‌برم.
  • چرا با همکاران و دوستانش لحظات شاد و خوبی دارد و فقط به محض بودن در کنار من بی‌حوصله می‌شود؟

فاجعه‌سازی

در خودگویی فاجعه‌سازی شما برای یک اتفاق غیرقابل پیش بینی عکس‌العملی را از خود نشان می‌دهید که گویا یک فاجعه رخ داده و سپس این تصور را در خود ایجاد می‌کنید که برای این اتقاق که اول صبح رخ داده دیگر تا آخر شب قرار است، بد بیاری همراهم باشد.

یادم می‌آید چند روز پیش هنگامی که از دفتر کارم به خانه برگشتم، پس از چند مرتبه گشتن جیب‌هایم و کل کیفم مقاومت را کنار گذاشتم و قبول کردم که کلید در را با خود نبرده‌ بودم و از طرفی آن روز هم کسی خانه نبود که در را برایم باز کند. اولین خودگویی شما در این موقعیت چه جملاتی است؟

از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان آن روز برای چند لحظه یکی از دوستانم را در این موقعیت تصور کردم و از تصور واکنش‌های احتمالی او خنده‌ام گرفت. با چیزهایی که از او سراغ دارم، می‌توانستم به خوبی، خودگویی‌هایش را حدس بزنم‌. البته نیازی هم به حدس زدن نبود، چرا که دوستم پس از قرارگیری در این وضعیت‌ها معمولاً خودگویی‌هایش را با صدایی رسا با اطرافیانش به اشتراک می‌گذارد و حال خودگویی او زمانی که بدون کلید، پشت در خانه گیر می‌کند:

  • ای وای، مگر بدتر از این هم می‌شد؟
  • از اول صبح تا آخر شب، بدبختی جلوتر از من سر می‌رسد.
  • آخر چرا باید آن دسته کلید بی‌صاحاب را جا می‌گذاشتم!!
  • هزار بار به مریم (همسر دوست بنده) گفتم که یادم بیانداز کلید را ببرم.
  • حالا تا شب که بقیه بیایند، وسط کوچه چه خاکی به سرم بریزم!!

اکنون برویم سراغ خودگویی که من در آن شرایط داشتم:

  • حالا که کلیدم را جا گذاشتم تا شب که بقیه برسند چه کار می‌توانم بکنم؟
  • انگار این فراموشی بی‌حکمت نبوده، می‌توانم بروم کتابخانه و به کارهای عقب ‌افتاده‌ام برسم.
  • یا اینکه می‌توانم بروم به کافه نزدیک خانه و سری به دوست قدیمی‌ام بزنم.

همانطور که می‌بینید در خودگویی مثبت، شما نه تنها یک سناریوی فاجعه‌ساز نمی‌نویسید، بلکه حتی آن موقعیت ناخوشایند را به یک فرصت تبدیل می‌کنید.

قطبی کردن اتفاقات

در این نوع از الگوی خودگویی، شما تمام اتفاقات را به دو دسته تقسیم می‌کنید؛ اتفاقات خوب و اتفاقات بد. بدین ترتیب هر رخدادی که در طول روز برای شما اتفاق می‌افتد را در این دو دسته قرار می‌‌دهید و به عبارتی حد وسطی برای شما وجود ندارد و شما نمی‌خواهید جور دیگری به مسئله نگاه کنید. مثال:

لیوان محبوب شما از دستتان رها می‌شود و می‌شکند؛ در خودگویی قطبی شما این موضوع یک اتفاق بسیار بد است.

فردی که سال‌های سال با شما در ارتباط نبوده و در شرایط مختلف شما را نادیده می‌گرفت به یکباره شما را به مهمانی خانوادگی دعوت می‌کند؛ خودگویی قطبی به شما القا می‌کند که این دعوت، اتفاق خوبیست و بدین ترتیب دیگر جایی برای سوال و ابهام در ذهنتان باقی نمی‌ماند.

سرزنش کردن

 خودگویی‌‌های سرزنشی را می‌توان یکی از مخرب‌ترین خودگویی‌ها دانست؛ چرا که مانند خوره‌ای سلول به سلول وجودتان را به درد می‌آورد. پس همین حالا از سرزنش خود دست بردارید!

البته نه هر سرزنشی!

به عنوان مثال اگر از دو هفته گذشته قصد دارید امتحان فردا را بخوانید، اما تا امشب که شب آخر است آن را نخوانده‌اید و حال به دلیل عذاب وجدان، خود را سرزنش می‌کنید باید بگویم که...

کار درستی می‌کنید! به سرزنش کردنتان ادامه دهید؛ چرا که شما مستحق سرزنش هستید.

خب خواهر عزیزم/ برادر گلم به جای سرزنش بروید و درستان را بخوانید. اصلاً ادامه مقاله را هم فردا بعد از امتحان بخوانید. پس از همینجا از شما عزیزانم خداحافظی می‌کنم. البته بدانید و آگاه باشید که دعای خیر من و خوانندگان این مقاله بدرقه امتحانتان است.

خب فکر می‌کنم تا حدودی به خودگویی سرزنش و راه خلاصی از آن پی بردید. همانطور که دیدید، تنها راه خلاصی از سرزنش، ترک خودگویی سرزنشی و اقدام برای جبران است. در حقیقت خودگویی سرزنشی، تنها کوله باری از عذاب وجدان کاذب را روی دوشتان می‌گذارد.

کمال‌گرایی

خودگویی‌هایی که از الگوی کمال‌گرایی تبعیت می‌کنند به خودی خود، خودگویی‌های منفی نیستند، اما می‌توانند اثرات منفی در شما ایجاد کرده و شما را در معرض شکست‌های پی در پی قرار دهند.

فرض کنید برای خرید یک پیراهن به بازار رفته‌اید. تنها ۲ ساعت برای انجام این خرید زمان دارید و در عین حال بودجه‌ای که برای خرید پیراهن کنار گذاشته‌اید محدود است.

در این شرایط، همینطور که مشغول سر زدن به تک تک پاساژ‌ها و بوتیک‌ها هستید، الگوی خودگویی کمال‌گرایی که در شما فعال است، با دیدن هر کدام از چند صد پیراهنی که تا آن لحظه پرو کرده‌اید، می‌گوید:

  • می‌دانی که پارچه پیراهن باید بسیار مرغوب باشد.
  • هیچ کدام از پیراهن‌ها با پارچه‌ مرغوب و کیفیت مدنظر من دوخته نشده است.
  • باید پیراهنی انتخاب کنم که تاکنون مثل آن را در تن کسی ندیده باشم.

بدین ترتیب شما بدون اینکه بتوانید حتی یک پیراهن را انتخاب کنید، دست خالی به خانه برمی‌گردید؛ زیرا در الگوی کمال‌گرایی، فرد معمولاً از رسیدن به نقطه ایده‌آل خود باز‌می‌ماند و پس از آن وارد مرحله اهمال و دلسردی می‌شود.

گاهی در طول روز خودگویی‌هایی که فکر می‌کنید، الگوی کمالگرایی دارد را در خود شناسایی و یادداشت کنید. به مدت یک هفته هر روز این کار را انجام دهید تا دریابید که خودگویی کمال‌گرایی شما در چه حوزه‌هایی است.

خودگویی کمال‌گرایی موقعیت‌هایی مختلفی را در بر‌می‌گیرد. از شستن ظرف‌ها بگیرید تا انتخاب همسر آینده.

نظرتان چیست اکنون که با خودگویی‌های منفی خود آشنا شدید، به راه‌هایی که می‌توانیم این خودگویی‌ها را از بین ببریم، بپردازیم؟

پیش از پرداختن به راه‌های «مثبت اندیشی» قصد دارم که مزایای نگرش مثبت را برایتان شرح دهم.

مزایا و اثرات مثبت اندیشی بر سلامت جسمی و روحی

1-افزایش حس شادابی و شاد زیستن

2- بالا رفتن مهارت مقابله بهتر هنگام رویارویی با سختی‌ها و موقعیت‌های استرس‌زا

3-  مقاومت و تاب‌آوری بیشتر در برابر بیماری‌ها

4- افزایش سلامت قلب و کاهش خطر مرگ ناشی از بیماری‌های قلبی

۵- افزایش عزت نفس

اگر زمانی که مرتکب کار اشتباهی می‌شوید، مدام خود را سرزنش کنید، در واقع خودتان را زیر پا گذاشته‌اید و این حس بد می‌تواند شما را به تکرار آن عمل اشتباه بکشاند؛ در این شرایط مثبت اندیشی و بکار بردن خودگویی مثبت سبب می‌شود تا شما ملامت خود را کنار گذاشته و به دنبال راهی برای جبران باشید. از این رو حس بهتری نسبت به خودتان خواهید داشت.

5- کاهش اثر و میزان درد موقعیت‌های ناخوشایند

اگر بخواهیم دردهای مختلف را از نظر سطح دردناکی آن رده‌بندی کنیم، مثبت اندیشی و خودگویی مثبت شما در زمان قرارگیری در آن موقعیت می‌تواند سطح درد شما را به رده‌های پایین‌تر کاهش دهد. به عنوان مثال اگر یک فرد عادی به ازای هر دقیقه از سردردی که دارد، 4 واحد درد را تحمل می‌کند، شما با خودگویی مثبت و القای مثبت اندیشی به خودتان در آن موقعیت 5/2 واحد درد را تجربه خواهید کرد.

6- کاهش خطر مرگ ناشی از سرطان

آیا تاکنون از نزدیک شاهد معجزه تلقین یا خودگویی مثبت در درمان بیماری‌ها بوده‌اید؟

اکنون که این مورد را نوشتم، خاطره‌ای از ننه بزرگم را به یاد آوردم. البته جدیدا استفاده از کلمه «ننه» را برایمان منع کرده و می‌گوید مرا مادربزرگ یا عزیزجون صدا کنید. بله،  مادربزرگ عزیز بنده به شدت به خوردن قرص عادت کرده است، به نوعی که می‌توانم بگویم به مصرف قرص معتاد شده است تا حدی که اگر در خیابان یک عدد قرص روی زمین ببیند، می‌گوید: «مهدی جان، یک لیوان آب برام بیار این قرص رو بخورم.» حال از ما اصرار که آخه عزیز جان شما اصلا می‌دانی این قرص برای چه دردی است؟ و پاسخی که مادربزرگ همیشه در این موقعیت آن را آماده دارد، این است که :«قرص، قرصه دیگه. بالاخره یا فشاره، یا چربیه، یا مسکن. من انقدر درد دارم که مادر جان همین که قورتش بدم، خلاصه یک جا رو خوب می‌کنه.»

یک روز تصمیم گرفتم چند قرص نعناع را با قوطی قرصی که معلوم نبود چه قرصی بود و آن را از کجا پیدا کرده بود، عوض کنم. همه قرص‌های قوطی را دور ریخته و قرص نعناع را جایگزینش کردم. کمی بعد عزیز جون آمد و از آنجایی که سردرد داشت، یک راست سراغ قوطی جادویی.اش رفت و یکی از قرص‌ها را با یک لیوان آبی که برایش آوردم، خورد.

همزمان با خوردن قرص برایم از جادوی این یک قوطی قرص می‌گفت که تا الان همه دردهایش مثل کمردرد، پا درد، سردرد، دل پیچه و در مواردی حتی تاری دیدش را هم برطرف کرده بود. هنوز ده دقیقه هم نگذشته بود که گفت: «دیدی مهدی جان، نگفتم این قرص معجزه می‌کنه؟؟ انگار نه انگار که همین چند لحظه پیش سردرد داشتم. فقط فکر کنم ظهری قوطی را کنار دسته سبزی گذاشتم که بوی نعناع گرفته. خدا پدر و مادر اختراع کننده‌اش رو براش نگه داره.»

 جالب است بدانید که در چند سال اخیر، تحقیقات زیادی بر روی اثرات خودگویی مثبت و مثبت اندیشی در درمان بیماری‌هایی همچون ام اس و سرطان انجام شده و مقاله‌های بسیاری در این حوزه به چاپ رسیده است. اگر سری به این مقاله‌ها و تحقیقات انجام شده در این زمینه بزنید، قطعا از نتایج آن شگفت‌زده خواهید شد.

خب، مطلبی که قصد دارم در بخش زیر به آن بپردازم، همان هسته مقاله است. پس اگر تاکنون شش دانگ حواستان اینجا نبوده و یا چنانچه فکر می‌کنید کار ضروری دارید که باید فورا به آن برسید، می‌توانید بروید کارتان را انجام دهید و سپس برگردید. طبق آمار منتشر شده از رییس جامعه اورولوژی ایران تا سال گذشته از هر 100 ایرانی 6/6 نفر به سنگ کلیه مبتلا هستند. از این رو به هیچ وجه قصد ندارم به واسطه طولانی شدن مقاله‌هایم از مسببین افزایش آمار سنگ کلیه در ایران باشم. پس پیش از آغاز بخش بعدی، بروید و به کارتان برسید.

 ۱۵ روش برای ایجاد مثبت‌اندیشی و تقویت آن

به جرئت می‌توانم بگویم که مثبت اندیشی یکی از مولفه‌های مهم در تداوم حیات بشر روی کره زمین بوده است. حال علت این ادعا چیست؟

می‌خواستم در این جمله پاسخ سوال بالا را برایتان بگویم، اما بنظرم بهتر است کمی جلوتر برویم تا پس از مطالبی که عنوان خواهم کرد، خودتان جواب را پیدا کنید. در این قسمت با راهکارهای مثبت اندیشی آشنا می‌شوید. به دقت هر یک از موارد را بررسی کرده و آن‌ها را اجرا کنید.

1-ذهنتان را از منفی‌ها دور کنید.

دور شدن از هر آچه به شما حس منفی می‌دهد، نخستین گام برای دست‌یابی به مثبت اندیشی است. منظور از منفی در عبارت بالا موارد متعددی را شامل می‌شود. این منفی ممکن است: افکار منفی شما، اخبار، اعضای خانواده، دوستان، شغلی که به آن مشغولید، چیدمان اتاقتان و ... باشد.

البته منظور از دوری کردن این نیست که اگر از یکی از اعضای خانواده‌تان حس منفی دریافت می‌کنید، از فردا با او قطع ارتباط کنید یا همین فردا استعفانامه خود را روز میز مدیر بگذارید!

مقصود از دوری کردن این است که اگر فردی از اعضای خانواده‌تان با افکار منفی خود روی شما نیز اثر منفی می‌گذارد، برای در ارتباط بودن با او فاصله را مشخص کنید و زمام افکار خود را به دست او ندهید تا بتواند بر شما اثر بگذارد. به نوعی اثر او را رفته رفته کم و سپس حذف کنید.

مانند زمانی که بین پرسنل شرکت‌های تولیدکننده مواد شیمیایی شیر توزیع می‌کنند تا شدت اثر آن مواد شیمیایی را در بدنشان کم کنند.

2- ذهن مثبت نیازمند خوراک مثبت است.

شاید تاکنون منبع شما برای دریافت اطلاعات به اخبار و یا فضای مجازی منحصر میشد، اما از این پس باید بدانید که شما برای داشتن یک ذهن مثبت اندیش به خوراک مثبت نیاز دارید و از آنجایی که در اخبار معمولا خبرهای ناخوشایند نیز اعلام می‌شود، پس نمی تواند منبع خوراک خوبی برای ذهن مثبت اندیش شما باشد. شما می‌توانید بدین منظور به سراغ کتاب و یا افراد اهل مطالعه بروید. فردی که به دنبال یادگیری و آموختن است یعنی به تغییر امید داشته و مثبت اندیش است. پس بهتر است این افراد را از میان اطرافیان خود شناسایی کرده و با آن ها نشست و برخاست داشته باشید.

3- گفتارتان را مثبت کنید.

حتما حدیث زیر که از امام علی (ع) نقل شده است را شنیده اید:

«مراقب افکارت باش که رفتارت میشود.»

«مراقب رفتارت باش که سخنت میشود.»

«مراقب سخنت باش، زیرا عادتت میشود.»

«مراقب عادتت باش، زیرا شخصیتت میشود.»

«مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت میشود.»

برای پی بردن به اثر کلام مثبت و منفی کافیست، یک روز صبح که از خواب بیدار می‌شوید 10 بار با خود تکرار کنید، «من حالم بد است.»

حال برای روز بعدی جمله «من حالم خوب است.» را 10 بار تکرار کنید.

اثر این دو جمله بر روحیه شما آنقدر ملموس و واضح خواهد بود که دیگر نیازی به توضیح ندارد. در واقع کلام مثبت روحیه شما را شاد و مثبت کرده و کلام منفی شما را به سمت افسردگی می‌کشاند و گذشته از این شما با کلام منفی خود روحیه افرادی که در طول روز با شما در ارتباط هستند را نیز خراب می‌کنید.

انواع گفتار را از نظر نوع اثر آن معمولاً به دو دسته سلبی و ایجابی تقسیم بندی می کنند. بیایید با مثال، اثر زبان سلبی و ایجابی را بررسی کنیم.

مثال 1:

زبان سلبی: آقای محبی اصلا به درد کار فروش نمی‌خورد.

زبان ایجابی: آقای محبی روابط عمومی خوبی دارد، از این رو بهتر است به بخش ارتباط با مشتری منتقل شود.

مثال 2:

زبان سلبی: قورمه سبزی ناهار بی‌نمک و بی‌مزه بود.

زبان ایجابی: ممنونم، قورمه سبزی ناهار خوشمزه بود، اگر کمی نمک بیشتری بریزی خوشمزه‌تر هم می‌شود.

همانطور که می‌بینید، بیان سلبی هیچ راه حلی برای بهتر شدن ندارد و این در حالی است که در زبان ایجابی، فرد ابتدا مسئولیت نظر خود را می‌پذیرد و سپس برای بهتر شدن وضع پیشنهاد می‌دهد.

4- افکارتان را دوباره قالب‌بندی کنید.

در بسیاری از مواقع ما متوجه نوع افکارخود نیستیم. به همین دلیل یک روز از ابتدا تا انتها به افکار و خودگویی‌های خود توجه کنید. حتی در صورت امکان افکار خود را بنویسید. حال ببینید چند درصد از افکار و خودگویی‌های شما مثبت و چند درصد منفی هستند؟

اگر متوجه شدید که افکار منفی و خودگویی‌های منفی، بخش بیشتری از ذهن شما را اشغال کرده است، سعی کنید تا چارچوب افکار خود را عوض کنید. شاید در لحظه اول بگویید که مگر خودگویی‌ها دست خودمان است که بگوییم از فردا قالبش را عوض می کنم؟

اما دقیقاً همینطور است که می‌گویید. کاملاً دست خودتان است، چرا که پس از خواندن این مقاله شما دیگر تبدیل به فردی شده‌اید که بر روی افکار خود، آگاهی دارد و به عبارتی همه خودگویی‌ها و افکارش با خودآگاهی در ذهنش شکل می‌گیرد. به همین جهت اگر چنین فردی از فردا در ترافیک بماند، به زمین و زمان ناسزا نمی گوید، بلکه به این زمان کوتاه پیش آمده به چشم زنگ تفریح نگاه می‌کند که می‌تواند در آن یک موسیقی یا پادکست زیبا گوش کرده یا از ماشین خود برای اینکه او را به سلامت به مقصدهایش می‌رساند تشکر و قدردانی کند.

اگر تفکر شما این است که به عنوان مثال: «من نمی‌توانم، هیچ غذایی را خوشمزه درست کنم.» پس از قالب‌بندی خودگویی و تفکر شما به جمله: «هر روز در آشپزی بهتر می‌شوم.» تبدیل می‌شود.

5- سپاسگزار باشید.

برای انجام تمرین سپاسگزاری کافیست، یک دفتر بردارید و هر روز هر آنچه که بابت آن سپاسگزار هستید را در آن یادداشت کنید. انجام منظم این تمرین به شما کمک می‌کند تا هر روز به یاد بیاورید که چه دارایی‌هایی دارید. هر چقدر در نوشتن مواردی که بابتش قدردان هستید، دقت ریزتری داشته باشید، بهتر است؛ چرا که بسیاری از افراد برای شکرگزاری و سپاس گفتن به دنبال یک موقعیت بزرگ هستند و زمانی به شکرگزاری اعتقاد دارند که صاحب یک خانه بزرگ، موقعیت شغلی بالاتر، ثروت گزاف و مواردی از این قبیل باشند.

برای شکرگزاری نیازی نیست راه دوری بروید؛ کافیست یک نصفه روز چشمانتان را ببندید و در سیاهی مطلق کارهایتان را انجام دهید. دست راستتان را با یک دستمال به پشت ببندید و یک روز کامل همه کارهایتان را با دست چپ انجام دهید. برای چند ثانیه در سکوت، چشمانتان را ببندید، چه صداهایی می‌شنوید؟ آیا این روزها که در خیابان قدم می‌زنید، وزش نسیم پاییزی را روی پوست صورتتان احساس می‌کنید؟

اگر بخواهم ادامه بدهم، می‌توانم تا روزها برایتان مثال بیاورم که بدانید حتی اگر هیچ سرمایه و موقعیتی اجتماعی بالایی نداشته باشید، باز هم می‌توانید قدردان باشید.

 6- با خودتان مهربان باشید.

جالب است بدانید که هر چه با خود مهربان‌تر بوده و احساس بهتری نسبت به خود داشته باشید، افکار مثبت بیشتری را به سمت خودتان جذب می‌کنید. برای مهربان بودن با خود، می‌توانید یک فهرست از کارهایی که شما راخوشحال می‌کند، بنویسید. البته در پایان این لیست ممکن است متعجب شوید که چرا هیچ کدام از کارهای شما در طول شبانه روز با لیستی که نوشته‌اید، تطابق ندارد!

این لیست را همراه خود داشته باشید و سعی کنید تا جایی که می‌توانید در طول روز، زمانی را به انجام کار دلخواهتان اختصاص دهید. این کار می‌تواند، لذت بردن از خوردن یک بستنی، پیاده‌روی در خیابان‌های سرسبز یا زنگ زدن به یک دوست قدیمی باشد.

7- یک کار خوب برای دیگران انجام دهید.

انجام دادن یک کار خوب برای دیگران باعث رواج مثبت اندیشی در جهان اطراف خود خواهید شد و در نهایت این انرژی مثبت به خودتان برمی‌گردد. به عبارتی با ایجاد حس خوب در دیگران نه تنها احساس خوبی را در آن‌ها ایجاد کرده‌اید، بلکه خودتان نیز تا مدت‌ها بابت حس خوبی که به شما منتقل شده، خوشحال و سر کیف هستید.

یادم می‌آید،

ممکن است اکنون برخی از شما بگویید: « استاد هر وقت از عبارت «یادم می‌آید»  استفاده می‌کنید، یعنی خودمان را برای یک خاطره دیگر آماده‌ کنیم.»  می‌دانید بطور کل مدرسان فن بیان به خاطره‌گویی علاقه فراوانی دارند. به علاوه من از کودکی هر ده دقیقه یکبار کسی را پیدا می‌کردم که برایش خاطره بگویم. کلاً خاطره چیز خوبیست؛ اگر برعکس من حافظه بلند مدت خوبی برای نگه داشتن خاطره‌ها ندارید، حتماً خاطره‌هایتان را در یک دفتر ثبت کنید. (خواستم کمی حمل بر خودستایی کرده باشم.)

بله داشتم عرض می‌کردم خدمتتان که یادم می‌آید چند سال گذشته یک روز زمستانی هوس خوردن یک استکان چای مرا به کافه قدیمی که نزدیکی محل کار بود، کشاند. کمی نگذشت که 4 جوان حدودا 19 یا 20 ساله هر کدام با تیپ‌های متفاوت وارد کافه شدند و چون صندلی خالی برای نشستن نبود، یکی از آن‌ها از من درخواست کرد که اگر اشکالی ندارد، ما 4 نفر روی میز شما بنشینیم.

همین که نشستند از صحبت‌هایشان متوجه شدم که مسافر هستند. در مدتی که کنار هم روی یک میز بودیم تا جایی که می‌توانستم، مکان‌های دیدنی را به آن‌ها معرفی کردم و شماره خودم را به آن‌ها دادم تا اگر در مدت زمان مسافرتشان مشکلی برایشان پیش آمد، با من تماس بگیرند. آن روز موقع پرداخت صورت حساب، حساب آن 4 نفر را هم پرداخت کردم تا خاطره خوبی از مسافرتشان به شهر من برایشان به یادگار بماند.

شاید فکر کنید با تعریف کردن این خاطره خواستم بار دیگر حمل بر خودستایی کرده باشم. اما متأسّفانه این دفعه حق با شما نیست.

از آن روز تا اکنون حداقل دو یا سه سال می‌گذرد، اما یادآوری آن خاطره هنوز هم باعث می‌شود که من حس خوبی نسبت به خودم داشته باشم؛ نکته مهمی که قصد دارم شما را از آن آگاه کنم، همینجاست.

« انجام کار مورد علاقه خودتان شما را برای مدتی شاد می‌کند، اما شادی انجام آن کار ممکن است، تاریخ انقضا داشته باشد و شما 4 سال دیگر به یاد نیاورید که 4 سال پیش یک روز عصر برای خوشحال کردن خودتان به خودتان یک کاسه بستنی سنتی (چون خودم دوست دارم.) جایزه دادید، اما به احتمال زیاد اگر مانند من حافظه بلند مدت قوی داشته باشید (حمل بر خودستایی مجدد) حتماً لبخند زیبای رهگذری که کار خوبی در حقش انجام داده‌اید را به خاطر می‌آورید و با هر بار یادآوری، نسبت به خود حس خوبی پیدا می‌کنید.

8- معجزه خندیدن را فراموش نکنید.

تا می‌توانید خودتان را بخندانید. این خندیدن می‌تواند به واسطه یادآوری یک اتفاق خنده‌دار، خواندن یک جک، دیدن فیلم طنز و یا صحبت کردن با یک دوست شوخ طبع باشد. خندیدن باعث بهبود خلق و خو شده و مثبت اندیشی را در شما تقویت می‌کند. این را هم اضافه کنم که خندیدن شما هیچ ارتباطی به اتفاق ناخوشایندی که شاید چندی پیش برایتان رخ داده، ندارد. برای لحظه‌ای افکار ناخوشایند را از خود دور کنید و بخندید.

9- مراقب سلامت جسمانی خود باشید.

سلامت جسم و نوع نگرش شما ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. حتی از زمان قدیم هم این موضوع به اثبات رسیده بود و اتفاقا در زبان فارسی ضرب‌المثلی با این مضمون داریم. می‌توانید حدس بزنید که کدام ضرب‌المثل را می‌گویم؟

آفرین، ضرب‌المثل «عقل سالم در بدن سالم.»

زمانی که از نظر جسمی، احساس خوبی نسبت به خود داشته باشید، انرژی و تمرکز بالاتری برای انجام کارها دارید و از طرفی می‌توانید در موقعیت‌های دشوار، تصمیمات بهتری بگیرید. مراقبت از سلامت جسمانی در گرو پیروی از سبک زندگی سالم است. ورزش کردن منظم، داشتن رژیم غذایی سالم، خواب کافی، استفاده از تکنیک‌های مدیریت استرس و مواردی از این قبیل، سبب می‌شود تا سلامت عمومی بدنتان را حفظ کنید.

10- خودمراقبتی را از همین امروز آغاز کنید.

خودمراقبتی هر عملی که باعث شود، شما احساس بهتری نسبت به خودتان داشته باشید را شامل می‌شود که در افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس شما را به همراه دارد. در نتیجه افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس، شما ذهنیت و نگرش بهتری نسبت به خود خواهید داشت و دیدتان به اطرافتان نیز مثبت است.

خودمراقبتی، دارای دو جنبه روحی و جسمی است. کمی در این مسئله عمیق شوید. به نظر شما انجام چه کارهایی می‌تواند از نظر روحی حس بهتری به شما بدهد؟ با انجام چه کارهایی از نظر جسمی حس بهتری خواهید داشت؟

برای خودمراقبتی جسمی می‌توانید از همین الآن دست به کار شوید.

  • دفعه بعد چای را در آن فنجان و نعلبکی که برای پذیرایی از مهمانان ویژه کنار گذاشته‌اید، میل کنید.
  • جرئت به خرج دهید و پوشیدن آن پیژامه و پیراهن را کنار بگذارید. همان پیژامه‌ای که هر روز تار و پودش به شما التماس می‌کند تا بعد از 11 سال استفاده، نامه بازنشستگی‌اش را بزنید. در عوض لباس‌های تازه ای که برازنده شماست را به تن کنید.
  • یک وقت ماساژ برای خود رزرو کنید یا یک دوش آرامش بخش با موسیقی دلخواهتان بگیرید.

برای انجام خودمراقبتی روحی نیز نیاز به شرکت در کلاس یا دوره خاصی ندارید. می‌دانید، همینکه اکنون در حال خواندن این مقاله هستید، یعنی برای مراقبت از روح خود اقدام کرده‌اید. برخی دیگر از خودمراقبتی‌های روحی شامل موارد زیر می‌شود:

  • رفتن به طبیعت و لذت بردن از سکوت و آرامش آن

از جمله کارهایی که بسیار توصیه می‌شود در طبیعت انجام دهید، تمرین تنفس عمیق یا تنفس دیافراگمی، تکنیک‌های خالی کردن ذهن و مواردی از این قبیل است که شما را از دغدغه‌های ذهنیتان دور میکند.

  • خواندن کتاب مورد علاقه‌تان
  • شرکت در انجمن‌های مورد علاقه خودتان مانند انجمن‌های شعری، انجمن‌های حفاظت از محیط زیست، انجمن حمایت از حقوق بانوان و ...

11- ذهن آگاهی را تمرین کنید.

در تمرین ذهن آگاهی، شما از تمام حواس پنجگانه‌تان برای متمرکز کردن آگاهی خود بر لحظه حال حاضر استفاده می‌کنید؛ در واقع ذهن آگاهی همان توانایی کنترل اراده و غریزه است و به واسطه آن می‌توانید اشتباهات ناخودآگاه خود را اصلاح کنید. امروزه در علم روانشناسی و روانپزشکی از ذهن آگاهی برای درمان افسردگی، اضطراب، اعتیاد و سایر مشکلات روانشناختی بهره‌گیری می‌شود.

تأکید بر اهمیت ذهن آگاهی در دنیای امروزی به این دلیل است که شما می‌توانید به واسطه تمرکز به احساسات، افکار و محیط پیرامون خود، در دنیای پرهیاهو و شلوغ امروزی، ذهن خود را به سمت آرامش هدایت کرده و اضطراب را از خود دور کنید. این کار نه تنها مثبت‌اندیشی را در شما تقویت می‌کند، بلکه بر وضعیت جسمانی شما نیز اثر گذاشته و باعث کاهش فشار خون و همچنین کاهش احتمال ابتلا به بیماری‌های قلبی و عروقی می‌شود.

ذهن آگاهی، حالتی نیست که پس از یک روز یا یک هفته تمرین، به آن دست یابید، اما از همان روز اول که نسبت به انجام تمارین ذهن آگاهی اقدام می‌کنید، اثرات آن را در حس و حال درونیتان می‌بینید. نکته حائز اهمیت این است که هر روز، زمانی را به انجام ذهن آگاهی اختصاص دهید. از جمله تمارین ذهن آگاهی می‌توان به موارد زیر اشاره داشت:

  • تمرکز بر دم و بازدم و تنفس آگاهانه
  • مشاهده آگاهانه اجسام، طبیعت و ...
  • گوش دادن آگاهانه به صداهای پیرامون.

ذهن آگاهی به شما می‌آموزد که با تمام وجودتان در لحظه حال، حضور داشته باشید. البته باید بگویم که این مبحث، بسیار وسیع و گسترده و در عین حال شیرین است. از این رو سعی می‌کنم در یکی از مقالات بعدی به این موضوع بپردازم‌.

۱۲- برای هر روز خود برنامه داشته باشید.

مغز انسان به شکل پیش فرض، نظم را یک حالت پایدار می‌داند و در این حالت دارای ثبات و آرامش است. بنابراین هرچه سعی کنید که روزهای خود را طبق یک نظم مشخص پیش ببرید، احساس ثبات و آرامش را به مغزتان ارسال کرده‌اید و در این صورت مغزتان نیز شما را به سوی اتفاقات مثبت و مثبت‌اندیشی سوق می‌دهد.

برای این کار کافیست، هر شب قبل از خواب برای روز آینده برنامه‌ریزی کنید. فراموش نکنید که در طی این برنامه‌ریزی، زمان‌هایی را به استراحت و مدیتیشن خود اختصاص دهید. ورزش کردن در ابتدای صبح، خوردن یک صبحانه مقوی، قدردانی و یادداشت در دفتر شکرگزاری، انجام کارهای روزمره، دوش آب گرم پس از انجام کار، انجام تمرین‌های ذهن آگاهی و ... از جمله مواردیست که می‌توانید در برنامه روتین روزانه خود بگنجانید.

۱۳- یادگیری را متوقف نکنید.

 در هر سن و جایگاهی که هستید، هیچگاه یادگیری چیزهای جدید را متوقف نکنید. برای این کار تنها باید کنجکاو باشید. کنجکاوی سبب افزایش دانش و ارتقای ذهنیت مثبت شده و ذهن ما را برای دریافت اطلاعات جدید، آماده می‌کند. از طرفی کنجکاو بودن، مهارت حل مسئله و خلاقیت را بالا می‌برد. به همین سبب است که در کشورهای پیشرفته، والدین و مربیان مدارس پیوسته می‌کوشند تا حس کنجکاوی کودکان را تقویت کنند و این در حالی است که در اطراف خودمان بعضاً خانواده‌هایی را می‌بینیم که کنجکاوی کودک را در نطفه خاموش می‌کنند تا دیگر به دنبال جوابی برای سوال‌هایش نباشد.

البته حتماً می‌دانید که مقصودم از کنجکاوی در پاراگراف بالا، کنجکاوی درباره مسائل مهمی همچون: میزان حقوق باجناقتان، علت طلاق دختر ملوک خانم وقتی شوهرش مرد خوبی است، دلیل بچه‌دار نشدن عروس نوه خاله همسرتان و موضوعاتی از این قبیل نیست.

۱۴- نقاط قوت خود را شناسایی کنید.

نقاط قوت، همان نقطه‌ایست که شما در آن استعداد دارید. پس باید مهارت، توانایی و انرژی خود را صرف پرورش استعدادتان بکنید تا نتیجه دلخواهتان را بگیرید. قطعاً انجام کاری که منحصر به خودتان است و در آن موفقیت بیشتری دارید، ذهنیت مثبت را در شما تقویت می‌کند و سبب می‌شود تا حس بهتری نسبت به خود و اطرافیانتان داشته باشید.

۱۵- به دنبال تجربیات جدید باشید.

زمانی که کار جدیدی را برای انجام دادن انتخاب می‌کنید، حس مثبتی در ذهن شما ایجاد می‌شود و به نوعی این امر سبب تقویت مثبت‌اندیشی خواهد شد؛ چرا که با تجربه کارهای جدید شما از منطقه امن خود خارج می‌شوید و به خود فرصت یادگیری و تجربه کردن اتفاقات تازه را خواهید داد. این تجربه جدید ممکن است، ارتباط گرفتن با افراد جدید، رفتن به یک سفر متفاوت، انجام تفریحات جدید، تغییر طرز پخت یک غذا و یا هر تجربه جدید دیگری باشد‌.

دفعه بعد که احساس بی‌حوصلگی کردید و یا احساس منفی نسبت به خودتان داشتید، یک کار جدید را تجربه کنید‌؛ شاید این همان تغییریست که به آن نیاز داشتید.

افکار مثبت، عامل نجات انسان‌های اولیه

اگر هنوز بیدار هستید، سه بار پشت سر هم پلک بزنید. خب خیالم راحت شد که حواستان به من است.

حال که انقدر حواس جمع هستید، می‌توانید بگویید سوالی که در ابتدای قسمت پیشین آن را مطرح کردم، چه بود؟

اگر خاطرتان باشد، ابتدای بخش قبلی به این نکته اشاره کردم که 'مثبت اندیشی یکی از مولفه‌های مهم در تداوم حیات بشر روی کره زمین بوده است.' و در ادامه از شما خواستم تا علت این ادعا را بیابید.

همانطور که می‌دانید، انسان‌های اولیه، کوچ‌نشین بودند و تا زمانی در یک مکان سکونت داشتند که می‌توانستند در آنجا به راحتی آب و غذا پیدا کنند و به محض تمام شدن آذوقه به محل دیگری کوچ می‌کردند. در حقیقت عامل این کوچ‌های پی در پی، سوال ضعیف انسان اولیه بود که:

برای پیدا کردن آب باید به کجا کوچ کنم؟

اما سکونت دائمی انسان‌های اولیه در یک نقطه، مدیون اولین سوال قوی یکی از آنان بود که از خود پرسید:

چگونه می‌توانم آب را به این منطقه بیاورم؟

این سوال قوی و مثبت، آغاز اقدام انسان اولیه برای هدایت آب و ساختن سد بود.

از این رو می‌توان ریشه نخستین اختراعات یا تحولات را در 'تشکیل سوال مثبت' در ذهن یک انسان و تلاش برای رسیدن به پاسخ آن سوال جستجو کرد. به عبارتی همه چیزهایی که تاکنون کشف و یا اختراع شده، پاسخی به سوال ذهن پرسشگر اختراع‌کننده یا کاشف آن بوده است.

مهارت حل مسئله چه نقشی در مثبت‌اندیشی دارد؟

مسلماً اگر مهارت حل مسئله را در خود تقویت کرده باشیم و رویکرد ما در مواقع بحران، پیدا کردن راهکار برای برون‌رفت از آن شرایط باشد، در این صورت مثبت‌اندیشی را در خود ایجاد کرده‌ایم.

در حقیقت می‌توان گفت، تفاوت انسان‌های رشد یافته و انسان‌های ضعیف در همین مهارت حل مسئله است. افراد رشد یافته با تقویت مهارت حل مسئله خود به دنبال راهی برای خروج از تاریکی هستند؛ این افراد پرسشگران خوبی بوده و سوالات خوب و مثبت از خود می‌پرسند که در نهایت این سوالات مثبت، آنان را به فردی مثبت‌نگر مبدل می‌سازد.

برای افراد ضعیف، این وضعیت برعکس است. آن‌ها تنها به‌دنبال ملامت زمین و زمان و پیدا کردن دلیل آن رخداد ناخوشایند هستند و هیچ راهکاری برای حل آن ندارند. بدین ترتیب با طرح سوالات منفی، تبدیل به افرادی منفی‌نگر می‌شوند.

بیایید با هم ذهنیت یک آدم منفی‌نگر و یک فرد مثبت‌اندیش را در زمان بحران بررسی کنیم.

فرد منفی‌نگر:

  • این چه اتفاقی بود؟؟
  • چرا این اتفاق باید الآن می‌افتد؟
  • از بین این همه آدم چرا باید این اتفاق برای من بیوفتد؟؟
  • تا کی باید همش بدشانسی بیاورم؟؟

نتیجه این سوالات در فرد منفی‌نگر سبب کاهش اعتماد به نفس و عزت نفس او شده و روز به روز حس حقارت بیشتری را در خود احساس می‌کند و ضعیف‌تر می‌شود.

فرد مثبت‌نگر:

  • بهترین کاری که در این شرایط می‌توانم بکنم، چیست؟
  • این چالش چه تجربه‌ای برای من دارد؟
  • اگر فلانی که او را الگوی خود می‌دانم، به جای من بود چه راهی را انتخاب می‌کرد؟

نتیجه سوالات مثبت فرد مثبت‌اندیش، حل مسئله، قوی شدن و رشد کردن است.

هنگامی که در حال نوشتن ذهنیت فرد مثبت‌اندیش بودم، یکی از دوستانم را به خاطر آوردم‌ که عکس‌العمل او در برابر شرایط دشوار، مصداق بارز یک انسان مثبت‌اندیش است.

اگر اهل سیرجان باشید، حتماً اسم آقای اسدی، موسس مجموعه بارشیک به گوشتان خورده است. آقای اسدی یکی از کارآفرینان ثروت‌ساز موفق در ایران هستند که مانند بسیاری از کارآفرینان دیگر در زمان همه‌گیری بیماری کرونا با چالش مواجه شوند.

دکتر اسدی، صاحب یک مجموعه گردشگری شامل رستوران‌ها، کافه‌ها و ... هستند و پیش از همه‌گیری کرونا بیش از ۳۰۰ پرسنل در مجموعه ایشان مشغول به فعالیت بودند، اما به دلیل دستورالعمل‌های بهداشتی بنا بر این شد که این مجموعه تا سفید شدن وضعیت کرونا هیچگونه فعالیتی نداشته باشد.

در همان روزها بنده در لایو اینستاگرامی که با دکتر اسدی داشتم، از ایشان سوال کردم که اکنون با این مشکل چگونه دست و پنجه نرم می‌کنید؟ پاسخی که از دکتر اسدی دریافت کردم، سبب شد تا به جادوی سوال مثبت ایمان بیاورم.

ایشان در پاسخ گفتند: 'پس از کرونا دو مجموعه دورکار تأسیس کردم که همه آن پرسنل به صورت دورکار در مجموعه‌ها در حال فعالیت هستند. نه تنها بیکار نشده‌اند، بلکه نیروهای جدیدی استخدام کردم و درآمد خوبی هم دارند.'

من که از این فراست و پشتکار ایشان به وجد آمده بودم، دلیل را جویا شدم که دکتر اسدی ادامه داد: ' اگر قرار باشد، چالش‌ها برای من درسی نداشته باشد و نتوانم فرصتی از آن ایجاد کنم که فایده‌ای ندارد؛ زیرا ساده‌ترین کار برای من یافتن فرصت‌های جدید از چالش‌ها است. در واقع در دوران کرونا و پس از ابلاغ دستورالعمل وزارت بهداشت برای تعطیلی اماکن، ابتدا از خودم سوال کردم که در این چالش چه فرصت‌هایی برای من نهفته است؟ و براساس پاسخی که از این سوال‌ها گرفتم، برنامه‌ریزی درستی انجام دادم.'

می‌دانید، اگر در آن زمان، دکتر اسدی سوال ضعیفی از خود می‌پرسید، نه تنها مجموعه‌اش تعطیل می‌شد، بلکه آن ۳۰۰ نفر پرسنل نیز بیکار می‌شدند. 

کلام پایانی

به نظرم در طول این مقاله به قدر کافی به موضوع مثبت‌اندیشی پرداخته‌ام و دیگر نیازی به شرح و تفصیل مجدد برای سخن پایانی نیست. تنها همان تمرین‌هایی را که عنوان کردم، انجام دهید تا شاهد تغییرات مثبت در زندگی خود باشید.

محصول با موفقیت به سبد خرید اضافه شد

نیاز به مشاوره دارید؟ x

آدرس:تهران، میدان ونک

اینستاگرام آکادمی صادقلو کانال تلگرام ارسال پیام در واتس اپ